Archive for ژوئیه 21, 2009

محسن هاشمی شایعه بستری شدن آیت الله هاشمی رفسنجانی را تکذیب کرد

خبر آنلاین

دنبال لغو برنامه های آیت الله هاشمی رفسنجانی در سفر به مشهد شایعه بستری شدن وی در برخی محافل منتشرشد.

در این حال محسن هاشمی لحظاتی پیش در گفتگو با خبرآنلاین بستری شدن رئیس مجلس خبرگان رهبری را رد کرد وگفت ایشان در سلامت کامل به سر می برد.

طبق شایعه منتشر شده برای عمل جراحی هاشمی رفسنجانی اتاق عمل در یکی از بیمارستانهای شهر مشهد آماده شده است.

نوشتن دیدگاه

اتحاديه اروپا: حکومت ايران با مسئله مشروعيت از نظر رای دهندگان روبه رو است

رادیوفردا

وزير امور خارجه سوئد، رييس دوره ای اتحاديه اروپا، چهل روز پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری ایران در موضع گيری تازه ای گفته است: حکومت ايران با مسئله مشروعيت از نظر رای دهندگان مواجه است

کارل بيلت، وزير امور خارجه سوئد روز سه شنبه گفت: آنها (رهبران ايران) بايد به مشروعيت حکومت خود از منظر رای دهندگان توجه کنند.

آقای بيلت که در کميته روابط خارجی اتحاديه اروپا صحبت می کرد، افزوده است: بايد منتظر نتيجه رويدادهای ايران بود.

پس از آن که وزارت کشور ايران اعلام کرد محمود احمدی نژاد در انتخابات ۲۲ خردادماه به پيروزی رسيده است، تهران و برخی شهرهای ايران شاهد تظاهرات معترضان به انتخابات بوده است.

در حالی که مقامات دولتی ايران می گويند ۲۰ نفر در اعتراضات به نتيجه انتخابات کشته شده اند، گروه های طرفدار حقوق بشر می گويند تعداد کشته شدگان بسيار بيشتر از آمار رسمی است.

مير حسين موسوی و مهدی کروبی دو نامزد اصلاح طلب انتخابات می گويند: با توجه به تخلف و تقلب گسترده در انتخابات نتیجه آن بايد ابطال شود.

آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، و شورای نگهبان با رد هرگونه تقلب، صحت انتخابات رياست جمهوری را تاييد کرده اند.

وزير امور خارجه سوئد که کشورش به تازگی رياست دوره ای اتحاديه اروپا را برعهده گرفته است بر تصميم اتحاديه اروپا برای ادامه روابط با ايران تاکيد کرد ولی گفت: اروپا خواهان روابط با مردم ايران نيز هست.

کارل بيلت تصريح کرد:ما نياز داريم با مسايلی که با ايران مرتبط هستند، مواجه شويم، با مسايلی که در خيابان های تهران اتفاق می افتد و در موارد مهم نيز همين طور.

به دنبال بازداشت کارمندان محلی سفارت بريتانيا در تهران اتحاديه اروپا به ايران هشدار داده بود که دست به اقداماتی خواهد زد. ايران همگی 9 کارمند بازداشت شده را آزاد کرده است.

در همين زمينه، کميسيون روابط خارجی اتحاديه اروپا دو هفته پيش اعلام کرده بود در صورتی که ايران راه حل گفت ‌و گو برای حل مسئله نتيجه انتخابات را رد کند، اين اتحاديه وضع تحريم‌ های بيشتر را بررسی خواهد کرد.

بنيتا فررو – والدنر، کميسر روابط خارجی اتحاديه اروپا، گفته بود: «اگر [در جهت حل مسئله انتخابات] اتفاقی نيفتد، راه حل تحريم‌های بيشتر و تشديد تحريم‌های گذشته بار ديگر در اتحاديه اروپا مطرح خواهد شد.»

در همين زمينه، محسن مخملباف، کارگردان سرشناس ايرانی، از پارلمان اروپا خواسته بود برای به رسميت نشناختن انتخابات رياست جمهوری ايران کشورهای عضو اتحاديه اروپا را تحت فشار قرار دهند.

اين کارگردان ايرانی که به عنوان سخنگوی طرفداران مير حسين موسوی شناخته شده، همچنين گفته بود: ما از اروپا می خواهيم که مسئله به رسميت شناختن محمود احمدی نژاد را معلق کند.

Comments (1)

شمس‌الدین عیسایی آزاد شد

به گزارش «موج سبز آزادی» آقای عیسایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری به عنوان یکی از مسئولان ستاد میرحسین موسوی فعال بود، ده روز قبل توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود.

در همین حال سایت قلم نیوز نیز خبر داد که سید محمد خاتمی شب گذشته با خانواده‌های دو تن از اعضای ستاد مهندس موسوی که در بازداشت به سر می‌برند، دیدار کرد.

بر اساس این گزارش، رییس‌جمهور سابق دوشنبه شب با خانواده‌های حسین تاجیک، رییس کمیته سفرهای استانی و حمزه غالبی، مسئول شاخه جوانان ستاد مهندس موسوی در منزل آنها دیدار و بر لزوم آزادی هرچه سریع‌تر بازداشت‌شدگان روزهای اخیر تاکید کرد.

نوشتن دیدگاه

بیانیه سوم هسته مرکزی «موج سوم» در اعتراض به تداوم بازداشت‌های غیرقانونی

هسته مرکزی پویش «موج سوم» سومین بیانیه خود را در طی چهل روز گذشته منتشر کرد. در این بیانیه، هسته مرکزی پویش موج سوم نسبت به سلامتی دو تن از اعضای بازداشت‌شده خود و بی‌خبری از آنان ابراز نگرانی کرد. متن کامل این بیانیه که در سایت «موج سوم» منتشر شده به شرح زیر است:

بیش از چهل روز از انتخابات پرحادثه بیست و دوم خرداد و بیش از یک ماه از دستگیری دو عضو جوان و خوش‌فکر هسته مرکزی پویش موج سوم، محمدرضا جلایی‌پور و عماد بهاور می‌گذرد. در این مدت این پویش مدنی و صلح آمیز، علی‌رغم تهدید‌ها و فشارهای پی‌درپی، به شیوه‌ای کاملا عقلانی و استوار بر منطق و به دور از هرگونه اقدام عجولانه و غیرقانونی، به عنوان یکی از صدها هزار صدای زنده جنبش سبز ایران، به فعالیت‌های اعتراضی خود ادامه داده است. انتشار دو بیانیه و درخواست آزادی بی قید و شرط بازداشت‌شدگان حوادث اخیر، خبررسانی و دیدار با خانواده‌های بازداشت شدگان جهت همدلی با آنان در کنار پیگیری حقوقی وضعیت اعضای دربند، از جمله فعالیت‌های هسته مرکزی پویش در چهل روز اخیر بوده است. با این همه هم‌اکنون بیش از سه هفته است که هیچ خبری از وضعیت سخنگوی این پویش در دست نیست و امکان تماس و ملاقات با خانواده نیز از ایشان سلب شده است. تنها همسر عماد بهاور موفق به دیداری کوتاه با او شده است. این برخوردهای غیرقانونی و خالی از توجیه تنها می‌تواند یک معنا داشته باشد، آن هم اینکه اعضای دستگیرشده هسته مرکزی پویش و سایر عزیزان دربند، در مقابل فشارهای بازجویان شانه خالی نکرده‌اند و همچنان استوار ایستاده‌اند.
برخوردهای غیرانسانی با بازداشت‌شدگان از جمله قطع تماس آنان با وکیل و خانواده، ممنوعیت ملاقات با نزدیکان، بازجویی‌های طولانی‌مدت و حبس‌های طولانی‌مدت در انفرادی، همگی از چارچوب شرع و قانون و اخلاق و انسانیت به دورند. بازداشت نخبه‌ترین جوانان این خاک که جز دین‌مداری و پاک‌اندیشی نسبت به آینده میهن هیچ جرم دیگری ندارند، خبر از وقوع  واقعه‌ای خطرناک می‌دهد. واقعه‌ای که از آن بوی حذف جریان جوانگرایی از مسیر اصلاح طلبی به مشام می‌رسد. اگر این اتفاق رخ دهد و صاحبان قدرت، چنان عنان از کفشان برود که مشتی جوان متعهد و نیک اندیش را قربانی سیاست‌های غلطشان بکنند، هزینه‌ای بر روی دست خود خواهند گذارد که جبران آن شاید سالیان متمادی به درازا کشد و چه بسا بذر کینه و نفرتی که در دل‌ نسل میلیونها جوان می‌پاشند چنان هرزه رشد کند که سیاهی دروغ و تزویر و یاس جای امید و خوش‌بینی و انصاف را بگیرد و در دل‌های انان ریشه دواند.

پویش موج سوم ضمن ابزار نگرانی عمیق از تداوم بازداشت اعضای جوان هسته مرکزی خود و نیز اعضای جوان ستادهای اصلاح‌طلب از جمله شهاب‌الدین طباطبایی، سمیه توحیدلو و حمزه غالبی و صدها جوان دیگر دربند این حرکت  را نمادی از مبارزه و مقابله اقتدارگرایان با نسل جوان اصلاح‌طلب می‌داند که امری بسیار خطرناک و نگران‌کننده است. تداوم این وضعیت، قطعا تخم تباهی و یاسی گران را در دل‌ میلیون‌ها ایرانی خواهد افکند و درختی که بنا بود با رای سبز ملت به «آزادیِ جمهوری اسلامی» از سیطره انحصارگرایان منتهی شود، خشک و بی‌ثمر خواهد ماند. گرچه همین امروز هم برای آزادی جوانان دربند بسیار دیر است و پاسخ اعتماد آنان به حکومت با سرکوب و خشونت داده شده است، اما جلوی ضرر را حتی یک لحظه زودتر گرفتن هم منفعت است.

جنبش سبز ایران با حضور پرشور خود در نمازجمعه اخیر نشان داد که آگاه و استوار برای بازپس گیری حق خود همچنان ایستاده است و این ایستادگی را مرهون شور و شعور ملت شریف و بزرگوار ایران است. این حضور میلیونی نشان داد که هیچ یک از مصلحان دربند نقشی در بسیج ساختن و سازماندهی خیابانی مردم نداشته‌اند، بلکه این خود مردمند که خودجوش به خیابان می‌ریزد و شعار زنده باد «جمهوری» اسلامی سر می‌دهند. حنای اعتراف‌گیری و دروغ‌ و اتهام‌زنی‌های بی‌مورد دیگر نزد این ملت هوشیار رنگ و رویی ندارد و آنان که هنوز خام‌اندیشانه به دنبال تکمیل پرونده‌های دروغینند، تنها عرض خود می‌برند و زحمت ملت می‌دارند. ما جوانان پویش هنوز هم امید را روز و شب دوره می‌کنیم و نگذاشته‌ایم با همه مصائب و دشواری‌های پیش‌رو صدایمان خاموش گردد. برای آزادی دوستانمان و آبادی ایران عزیز ایستاده‌ایم و در آستانه عید مبعث برای آزادی دوستانمان بیش از هر وقت دیگری دعا می‌کنیم.

وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ
سوره حجر، آیه ۵۶

والسلام
هسته مرکزی پویش موج سوم

نوشتن دیدگاه

شوخی با تاجزاده را پایان دهید

موج سبز آزادی

حسین نورانی

در بين بازداشتي‌هاي پس از 22 خرداد چند نفري ويژه‌اند. ويژه از اين جهت كه سال‌هاست عقده برخورد با آن‌ها در دل كانون اصلي قدرت در ايران بوده و البته اين عقده قابل درك است. اين افراد در سال هاي اخير خيلي خوب صداي پاي استبداد را شنيده‌اند، آن را شجاعانه افشا كرده‌اند، حاضر نشده‌اند از جايي دور مثلا از خارج از كشور فرياد بزنند بلكه سينه به سينه و رخ به رخ استبداد ايستاده‌اند و پا پس نكشيده‌اند، كم‌ترين نقطه ضعفي در زندگي فردي و اجتماعي سياسي خود براي حريف بي‌اخلاق نگذاشته‌اند تا بر اساس آن منطق استبداد ستيزي‌شان را به زير سوآل ببرند و بالاخره اين كه در مسير مبارزه نه تنها گفته‌اند و نوشته‌اند و افشا كرده‌اند بلكه گام در مسير مبارزه عملي نهاده و با حضور در فعاليت‌هاي تشكيلاتي و حزبي شفاف و علني، در برابر خودكامگي قدرت، «تشكيلاتي» و «مستمر» ايستاده‌اند.

بازداشتي‌هاي عضو احزاب اصلاح طلب نوعا از اين جمله‌اند و در بين اين افراد، كساني كه صراحت لهجه بيشتري داشته‌اند طبعا ويژه‌تر.

در اين جا مي‌خواهم از يكي از اين افراد ياد كنم. سيد مصطفی تاج‌زاده، عضو شوراي مركزي دو تشكلي كه چون خار در چشم اقتدارگرايان هستند، جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب. كساني كه تاج‌زاده را از نزديك مي‌شناسند، چه موافقان و چه مخالفان راهبردهاي سياسي او كه كم هم نيستند او را با اين ويژگي‌ها مي‌شناسند: با اصالت، خوش‌فكر، خوش‌بيان، داراي ذهن منسجم و طبقه‌بندي شده، مناظره‌گري قوي، داراي صراحت خاص در بيان، در كار تشكيلاتي پرتلاش، داراي وسعت كم‌نظيري از دوستان اهل فكر در نحله‌هاي گوناگون، اهل تساهل و مدارا، داراي اصول تعريف شده در فعاليت اجتماعي و سياسي، اخلاق‌گرا، خوش مشرب و شوخ طبع، داراي خوش‌بيني گاه مفرط، اهل رفاقت به نحوي كه بسياري خود را دوست نزديك او مي‌دانند، تودار، مذهبي بي‌ريا، روشنفكري بي‌ادا و اطوار، مريد امام خميني و معتقد به دموكراسي جدي و تمام عيار.

سال‌هاست كه دلم مي‌خواست در مورد او مطلبي بنويسم اما آشنايي و مراوده از نزديك مانع از آن مي‌شد. به خصوص زماني كه سلسله جلسات «تا دموكراسي» را برگزار مي‌كردم و گاه براي مشورت گرفتن به او رجوع مي‌كردم بيشتر دچار اين حس مي‌شدم. تاجزاده عميقا دموكراسي را با همه تبعات آن فهميده بود، باور داشت و براي تحقق هرچه بيشتر آن در ايران تلاش مي‌كرد.

او را بايد جدي‌ترين واضع و عامل جا انداختن واژه «سياست‌ورزي» در ايران بدانيم. او اين واژه را ابتدا در جبهه مشاركت جا انداخت و آن قدر در جاهاي مختلف از آن ياد كرد و ياد شد تا جا افتاد.

تاجزاده طرفدار آرامش در پايين و چانه زني در بالا بوده است. هرچه در كلام و نوشته‌هايش صريح بوده و هرچه بر راهبرد پيشبرد امور از طريق صندوق‌هاي راي تاكيد داشته، به همان ميزان هم بر كم هزينه بودن مسير اصلاحات به خصوص براي مردم تاكيد كرده و از مقاومت و يا نافرماني مدني پرهيز داده است. اين در حالي است كه خود او در مقابله با امثال جنتي و فرماندهان نظامي كه در سياست هم بازيگوشي مي‌كنند و تمامي بزرگان اقتدارگرا شجاعت و صراحتي مثال زدني از خود نشان داده است.

چند روز مانده به انتخابات اخير او را در راه پله‌هاي مشاركت ديدم. خسته بود، مدتي بود همديگر را نديده بوديم از بس اين طرف آن طرف دعوت به سخنراني و جلسه مي‌شد، به عادت هميشگي‌اش گفت مخلصم و بعد روبوسي. مي‌خواست با عجله از كنارم رد شود، يكباره برگشت و بابت مصاحبه‌اي كه با سعيد حجاريان گرفته بوديم و در آن آقا سعيد به نحوي مستدل از موسوي حمايت كرده بود، تشكر كرد و آن را ستود.

تاجزاده با اين كه تفاوت ديدگاه‌هاي كمي با تئوريسن فشار از پايين، چانه زني در بالا يعني سعيد حجاريان دارد، اما علاقه فوق‌العاده خاصي هم به او دارد و مرتب با هم در تماسند. خلاصه تفاوت ديدگاه تاجزاده با حجاريان را بايد در دفاع تاجزاده از سياست‌ورزي پارلمانتاريستي در برابر ديدگاه حجاريان در دفاع از سياست ورزي جامعه محور دانست. البته بعيد مي دانم پس از آزمون فيصله بخش 22 خرداد او كماكان بر اين نظر باشد. (جالب است بدانيد اولين بار كه حجاريان از واژه ي «سياست ورزي جامعه محور» در مصاحبه‌اي كه من هم در آن جا حضور داشتم نام برد و آن را تشريح كرد، وقتي كه من واژه «اصلاحات جامعه محور» را به كار بردم بلافاصله با تاكيد گفت «نه، سياست‌ورزي جامعه محور»)

از فرصت استفاده كردم و دل‌نگراني‌ای كه بابت او سال‌ها بود داشتم را تكرار كردم. به خصوص اين اواخر كه تاجزاده در مناظره‌هاي متعددي با نمايندگان جريان اقتدارگرا كه عمدتا بسيج دانشجويي و امثالهم برگزار مي‌كردند حضور مي‌يافت و يكي پس از ديگري آن‌ها را مي‌كرد در قوطي و در مي‌آورد. كم تر كسي حريف زبان و منطق و حاضرجوابي‌هاي او بود و بندگان خدا حق داشتند ببازند. اما از آن سو مي‌شد حدس زد كه چه عقده‌اي از او در دل دارند. گفتم «آقا مصطفي خيال ورتان ندارد، اين جماعت برايشان قدرت پس دادن مثل جان دادن است، خطاي محاسباتي 2 خرداد هم بعيد است تكرار كنند، بپاييد كه شاخ و دندان تيز كرده‌اند. يك وقت هم بگير و ببند راه بیاندازند از شما خيلي‌هاشان عقده به دل دارند، كمي مراعاتشان كنيد.» از همان خنده‌هاي دلنشين و بلندش را سر داد و گفت «با من كاري ندارند، آن ها مي‌فهمند كه من از جمهوري اسلامي دفاع مي‌كنم و اسلام را تقويت مي‌كنم.» گفت و رفت تا من فرصت نكنم بگويم «اي بابا، جرمي از اين سنگين‌تر هم مگر داريم؟» گويي حرف دلم را شنيده باشد يك باره سرش را از روي نرده‌هاي يك طبقه بالاتر به سمت من پايين آورد و گفت: «ما وظيفمونو انجام ميديم.اگر آنها نمي‌فهمند مشكل ما نيست.» و البته براي ما مشكل شد.

جالب است كه ديشب علي افشاري كه چندان ميانه خوشي هم با ماها ندارد در گفت وگويي درباره اعتراف‌سازي‌ها به تجربه خودش در اين باره اشاره كرد و گفت که از همان سال‌هاي اصلاحات هم در بازجويي از افراد مختلف از جمله خودش در پي اين بودند كه براي كساني چون تاجزاده اتهام‌تراشي كنند.

گذشت تا بامداد 23 خرداد كه نتايج در حال اعلام بود. من در ستاد كوشك پيش دوستان بودم كه دوباره او را ديدم. در بيان ويژگي‌هاي شخصيتي تاجزاده يادم رفت از «با مرامي» او ياد كنم. همراهي و رفاقت را مي‌فهمد، عميق است و برخلاف عافيت‌طلبان درست در جايي كه تنگنا يا مشكلي پيش مي‌آيد مي‌شود روي او حساب كرد. در بردها شايد كم تر او را ببينيم اما اهل خالي كردن عرصه در شرايط شكست و تنگي نيست. همان شبانه از ستاد قيطريه راه افتاده بود به ستادهايي چون كوشك و 88 و با بچه‌ها صادقانه تحليل اوليه‌اش را در ميان گذاشت، به آنها خسته نباشيد گفت و همه را بنا بر همان داءب هميشگی‌اش اش دعوت به آرامش كرد.

تحليل نرم سياسي و دعوت به آرامش براي بچه‌هايي كه از فرط عصبانيت و عدم باور به نتايج اعلامي در حال انفجار بودند، خوشايند نبود اما از آن جا كه همه او را باور و دوستش داشتند با همان حس رفاقتي كه نسبت به او احساس مي‌كردند با او گفت و گو كردند و كمي آرام شدند. رفت تا همان شب 23 خرداد كه همراه با جمع زياد ديگري بازداشت شد. عده زيادي را فردايش آزاد كردند اما او و رمضان‌زاده را نگه داشتند. هرچند بسياري از آزادشدگان را بعد به نوبت مجددا بازداشت كردند.

از آن شب ديگر كسي از او خبر دقيقي ندارد. نه تماسي داشته و نه وكيل و خانواده‌اش خبر دقيقي از اتهام و يا دست كم سلامتي‌اش دارند. گاه شايعات ناخوشايندي از تحت فشار شديد بودن او به گوش مي‌رسد كه با توجه به شناختي كه از اقتدارگراها و سابقه آن‌ها در دست است، بر شدت نگراني‌ها مي‌افزايد. اخباري هم كه رسانه‌هاي متصل به زندانبان‌ها و بازجوها چون روزنامه «جوان» و سايت «رجانيوز» داده‌اند حكايت دارد كه او در سيبل فشارهاست. جالب آن كه فرد بي تقوايي چون محمدنبي حبيبي كه دبيركل موتلفه است، معلوم نيست بر اساس چه اطلاعاتي او را از مسببان آشوب‌ها مي‌نامد در حالي كه تاجزاده از روز اول غائله‌هاي اخير در زندان خودشان بوده. خودشان هم خوب مي‌دانند كه اگر تاجزاده بيرون بود احتمالا يكي از گرفتاري‌هاي موافقان اعتراضات مدني همين بزرگواري بود كه در راهبرد سياسي‌اش اعتراضات و نافرماني مدني از نوعي كه اين روزها شاهد آنيم راهي نداشت، به خصوص حالا كه پاي شهادت و خون دادن هم به ميان آمده و تاجزاده يي كه هميشه از كاهش هرچه بيشتر هزينه مردمي براي اصلاحات دفاع کرده است.

به هر تقدير او اكنون در زندان نظامي است كه بابت دفاع از آن سال‌هاست فحش مي‌خورد. او آن قدر با صراحت و شجاعت در نوك پيكان منتقدان به وضع موجود بوده كه كسي به او اتهام كندروي نزند اما بسياري او را سدي نظري در برابر اعتراض‌هاي مدني دانسته‌اند. هرچند كه بايد ذهن خلاق او را آزادانه پس از شبه شبه كودتاي ۲۲ خرداد و اتفاقات پس از آن دوباره جست و جو كرد. فرصتي كه از ما و اصلاحات فعلا دريغ شده است. حالا در غياب او مردم خودبخود و بدون آن كه منتظر تجويز كسي باشند، راهي ديگر را در دفاع از حق خود به بوته آزمايش نهاده‌اند. آقا مصطفي هم در زندان بايد با كساني سروكله بزند كه ديگر نگران آن نيستند كه ناتواني‌شان در محاجه با او را دانشجويان و مردمي كه شاهدند، ببينند و قضاوت كنند. آن ها در برابر او به وضوح كم آوردند و بازي را به هم زدند، همان تعبيري كه علوي تبار بارها از آن ياد كرده است: «سياست‌ورزي در ايران مثل بازي شطرنج با گوريل است». گوريل در برابر مصطفا تاجزاده در شطرنج سياست و منطق كم آورده و بازي را به هم زده است. نعره كشيده و مشت بر سينه اش كوبيده و در جلد واقعي‌اش ظاهر شده.

من در كنار همه نگراني‌ها كه براي تاجزاده دارم كه چه نقشه شومي براي او كشيده‌اند، يك نگراني ديگر هم براي او دارم. آقا مصطفا در برابر پرت و پلاگويي به شدت كم طاقت بود. حوصله جفنگيات و تكرارگويي نداشت و واكنش نشان مي‌داد. معمولا در اين جور مواقع با چشم‌هاي بسته، سرش را چرخي مي‌داد و مي‌گفت «اين كه مي‌گي شوخيه». مصطفا تاج زاده مشكل ديسك گردن داشت و من نگرانم كه در بازجويي‌ها چقدر بايد سرش را روي اين گردن بيمار و دردناك دوران دهد و بگويد :»اين كه مي‌گي شوخيه».

Comments (1)

گفته‌های همسر یک روزنامه‌نگار زندانی / گفتند شادی صدر آزاد می‌شود، اما دروغ بود

www.meydaan.org

همسر شادی صدر در گفت‌وگو با سایت «میدان زنان» خبر داد که پلیس امنیت به او اعلام کرده قرار است شادی صدر آزاد شود، اما پس از مراجعه وی به دادگاه انقلاب و زندان اوین، مشخص شده که این خبر دروغ بوده و با هدف آزار روحی وی اعلام شده است.

ظهر امروز شادي صدر كه در زندان اوين به سر مي برد، در تماس تلفني كوتاهي با خانواده اش گفت كه به بند عمومي منتقل شده است.

حسين نيلچيان، همسر شادي، در گفت و گویی ضمن اعلام اين خبر گفت: روز يكشنبه از ما براي آزادي شادي كفيل خواستند و بلافاصله به دادگاه انقلاب و پس از آن به زندان اوين مراجعه كرديم؛ اما آزادي همسرم واقعيت نداشت.

وي افزود: كسي كه تلفني از ما كفيل خواست، خود را از پليس امنيت معرفي كرد، اما در زندان اوين، قاضي راسخ گفت كه قرار نيست شادي صدر آزاد شود. اين رويه هاي دوگانه جز آزار روحي خانواده هايي كه عزيزانشان دربند هستند، نتيجه اي ندارد.

شادي صدر، وكيل دادگستري و فعال حقوق زنان، روز جمعه بيست و ششم تيرماه در حالي كه همراه با چند تن از دوستانش پياده به سوي نماز جمعه مي رفت، در بلوار كشاورز از سوي چند مرد بدون نام و نشاني از قانون، با ضرب و شتم دستگير شد.

نوشتن دیدگاه

عماد افروغ: می‌ترسم نه علی بماند و نه حوضش / یادداشتی که در روزنامه خبر چاپ شد

انسان‌ها هم در برابر اعمالشان مسئولند و هم در برابر بی‌عملی‌شان؛ یعنی آنجایی که کاری باید بکنند، نکنند و آنجایی که نباید کاری انجام دهند مرتکب آن شوند. هم بی‌عملی نتایج سوء دارد و هم عمل نا‌به‌جا که در هر صورت فاعل نسبت به آن مسئول است.

هرکس بر اساس دیدگاه و حتی گلایه‌های خود عمل و بی‌عملی را انجام می‌دهد. در این میان نمی‌شود برای همه نسخه واحدی پیچید که معلوم کننده عمل و بی‌عملی باشد. سخت است باید همه‌جانبه نگریست. باید عمل‌ها و بی‌عملی‌ها را در شرایط و زمان خود قرار داد و تحلیلی از شرایط به دست آورد و مقوله را تحلیل کرد. ممکن است تحلیل‌ها و آسیب‌شناسی‌ها متفاوت باشد.
اما چه کسی تعیین می‌کند چه چیزهایی گفتنی و چه چیزهایی نگفتنی است. در اینجا یک ملاک قابل پذیرش است. رهبر انقلاب درباره شاخص عقلانیت فرمودند: «خود قضاوت کنیم که آیا سخنان و موضع‌گیری‌های ما برای رضای خدا و با نیت اخلاص است یا اینکه برای جلب توجه برخی افراد». هیچ‌کس نمی‌تواند این ملاک را تعیین کند. امروز داوران خدایی زیاد داریم که خودشان خدا و دیگران غیرند. این نگاه الهی نیست؛ ‌شیطانی است. افراد خودشان می‌توانند قضاوت کنند، اگر آنها را رشید و بالغ بدانیم.
نمی‌شود کسانی را که مخصوصاً در دل انقلاب اسلامی‌اند محکوم کرد و به قول آقایان گفت آنها از قطار انقلاب پیاده شدند و یا با اتهام‌ها پیاده‌شان کرد و بعد فکر کرد که این قطار می‌تواند با علی و حوضش به مقصد برسد. نمی‌شود بیاییم نخبگان را هم دسته‌بندی کنیم و خودی و غیرخودی به آنها نسبت دهیم، مخصوصاً نخبگانی که در دل انقلاب اسلامی تعریف می‌شوند. حرف‌ها باید در بستری از تعامل و ملاطفت و فرصت برابر شنیده شوند. هیچ‌کس نمی‌تواند در همان ابتدا فصل‌الخطاب باشد.
رهبرانقلاب فرمودند: «همه باید مراقب گفتار و مواضع و حتی نگفتن‌های خود باشند.» فکر می‌کنم آنچه باید توجه‌مان را به آن معطوف کنیم بازگشت اعتماد از دست رفته است. این اعتماد باید احیا شود. اگر یک جامعه می‌خواهد هدفی را دنبال کند باید به دنبال وحدت در عین کثرت باشد؛ وگرنه نفاق اتفاق می‌افتد. امروز شاهدیم جناحی با سطحی‌اندیشی و مصادره به مطلوب کردن اندیشه‌ها ایجاد نفاق می‌کند. باید در جهت تقویت وحدت در عین کثرت در جهت ترمیم اعتماد از دست رفته تلاش کرد و بار دیگر اصل حاکمیت و انقلاب اسلامی و مبانی ارزشی و اهداف انقلاب زنده شود و در بستری از «شدن» قرار بگیرد.
این وضعیت باید ترمیم و اصلاح شود. نخبه باید این را بگوید. این جزء گفتن‌هاست. اگر نگوید مسئول است. باید بگوییم چرا به مردم گفتید مخملی؟ چرا آنها را متهم کردید به نظام‌های سوسیالیستی چین و روسیه؟ چرا برخورد قهرآمیز داشتید؟ چرا دلجویی نمی‌کنید؟ چرا دیه نمی‌دهید؟ چرا میزگردی که سلایق مختلف حرف‌هایشان را بزنند تشکیل نمی‌دهید؟ چرا به کسانی که تهمت زده‌اید اجازه دفاع نمی‌دهید؟ کجای این حرکت‌ها اخلاقی و نبوی است؟ نمی‌شود هرجا خلاف منافع گروه و دسته بود بگوییم غیر الهی و غیردینی است. خودمان را محور الوهیت بدانیم و به دیگران اجازه نفس کشیدن هم ندهیم. باید در این خصوص بر اساس آموزه‌‌های عقلانی رفتار کرد. عقلانیتی که شاخصه‌های آن در بیانات رهبر انقلاب تعیین شد.
باید از کسانی که مخملی نامیدیم و مخملی نبودند دلجویی کرد. خانواده جان‌باختگان‌ باید مورد خطاب مهربانانه و لطیف جمهوری اسلامی قرار بگیرند و دیه آنها از باب نماد ترمیم پرداخته شود تا نشان دهد جمهوری اسلامی حتی در شرایط بحرانی دست از اخلاق و دین و مردم‌سالاری نمی‌کشد. به علاوه صدا و سیما هم باید دست از رفتارهای یک طرفه بردارد.
بنده سخت متوجه گفتن‌ها و نگفتن‌ها هستم. اگر می‌خواستم تحت تأثیر قرار بگیرم به تلفن‌ها و درخواست‌های مصاحبه با رسانه‌های خارجی جواب مثبت می‌دادم. اما این کار را نکردم به امید اینکه در داخل به حل مسائل بپردازیم، اما رسانه ملی گزینشی رفتار می‌کند. این نمی‌شود که یک طرف آزاد برای هر عملی و طرف دیگر مدام برای خود نگفتن تعریف کند.
در بستری از عقلانیت و شفافیت باید تعیین شود که چه چیزی گفته شود و چه چیزی گفته نشود. به نظر من گفتنی‌ها و نگفتنی‌ها معلوم است. اندیشه و سیره امام (ره) محور گفتنی‌ها و نگفتنی‌هاست. همان​طور که رهبر انقلاب هم در سیاست‌های کلی 5 ساله گفتند: باید محور سیره نظری و عملی امام (ره) قرار گیرد. حضرت امام (ره) دغدغه عجیبی نسبت به وحدت، جمهوری اسلامی، مردم‌سالاری دینی و تحقق اهداف اسلام داشتند. به اعتقاد حضرت امام (ره) مشروعیت یک نظام در گرو مقبولیت عامه مردم است. مردم یکی از پایه‌های مشروعیت‌اند. بر این مبنا ارزش‌های اسلامی همان استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی‌اند و عمل به قانون اساسی. قانونی اساسی تبلوری از خواسته‌های امام (ره) است.
روح کلی فرمایشات رهبر انقلاب قابل تأیید است، اما تعیین مصادیق، بستر و سازوکار نیاز به بحث و بررسی دارد؛ وگرنه همین صحبت‌ها هم می‌تواند مورد نقض غرض واقع شود.

Comments (6)

حمایت خانواده زندانیان از مواضع هاشمی

رادیو زمانه

خانواده‌های جمعی از زندانیان حوادث اخیر، با انتشار بیانیه‌ای از سخنان اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های ۲۶ تیر نماز جمعه تهران، حمایت کردند و خواستار آزادی تمام بازداشت‌شدگان شدند.

در بیانیه این خانواده‌ها که امروز سه‌شنبه در وب‌سایت نوروز منتشر شده، آمده است که «ما خانواده‌های زندانیان سیاسی، حوادث بعد از انتخابات، تبدیل به یک خانواده واحد شده‌ایم.»

آنها در بیانیه خود، از اظهارات آقای هاشمی که خواستار آزادی زندانیان حوادث اخیر شده‌ است استقبال کرده و اعلام داشته‌اند که این اجرای پیشنهاد‌های رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌تواند «شروع مسیری باشد که باعث بازگشت تدریجی آرامش و امنیت به جامعه ملتهب و بحران زده ایران امروز شود.»

خانواده بازداشت‌شدگان افزوده‌اند که بر این اعتقادند آزادی زندانیان سیاسی و دلجویی از خانواده‌های آسیب‌دیده، و همچنین روشن شدن وضعیت خانواده‌هایی که فرزندان آنان مفقود هستند، از «بدیهی‌ترین گام‌های اولیه» در جهت بازسازی اعتماد مردم است.

این خانواده‌ها تصریح کرده‌اند که در فضای کنونی «افترائات، اظهارنظرهای غیر مستدل و طرح پرسش‌های جهت‌دار، از مصادیق بارز تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب» است.

آنها به مقام‌های مسئول در جمهوری اسلامی هشدار داده‌‌اند که پیشگیری نکردن از ادامه چنین رفتار‌هایی از سوی «افراد و گروه‌های معلوم‌الحال»، باعث پیچیده‌تر شدن معادلات و شرایط جاری ایران خواهد شد.

نامه فرزندان بهزاد نبوی
در پیوند با این گزارش، وب‌سایت «امروز» نامه دو فرزند بهزاد نبوی خطاب به میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی را منتشر کرده است که در آن از آقای موسوی خواسته شده که برای «احقاق حقوق ملت و احیای خط راستین امام و انقلاب دست از مبارزه» برندارند.

فرزندان آقای نبوی خطاب به این سه نفر نوشته‌اند که «نکند لحظه‌ای به خاطر نگرانی از وضعیت پدر ما و سایر زندانیان در پیگیری مطالبات مردم، تردید به خود راه دهید.»

آنها در نامه خود آورده‌اند: «ما فرزندان آقای بهزاد نبوی مفتخریم که پدرمان توسط دولت کودتا و به جرم دفاع از رأی مردم، بیش از یک ماه است در زندان انفرادی بسر می‌‌برد.»

در بخش دیگری از نامه دو فرزند آقای نبوی آمده است: «این جماعت نه دین دارند و نه آزاده‌اند. بی‌‌تردید شهادت پدران و برادران ما در راه نیل به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بسیار گواراست.»

در این نامه همچنین آمده که «آنچه تلخ و غیر قابل تحمل است، نهادینه شدن استبداد در کشور، پایمال شدن خون شهدای انقلاب، دفاع مقدس و جنبش سبز و بلاموضوع شدن رای مردم است.»

«این جماعت نه دین دارند و نه آزاده‌اند. بی‌‌تردید شهادت پدران و برادران ما در راه نیل به استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بسیار گواراست»

بهزاد نبوی از اعضای بلندپایه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به شمار می‌رود که بیش از یک ماه است در زندان به سر می‌برد.

مصطفی تاج‌زاده، سعید حجاریان، محسن میردامادی، عبدالله رمضان‌زاده، محسن امین‌زاده، محسن صفایی فراهانی، علی‌اصغر خدایار، علی تاجرنیا، داوود سلیمانی، محمد عطریانفر، هدایت‌الله آقایی و جهان‌بخش خانجانی از جمله شخصیت‌های سیاسی هستند که با آغاز اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات دستگیر و در زندان به سر می‌برند.

اکبر هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی طی هفته‌های گذشته با اعضای خانواده این بازداشت‌شدگان دیدار و از مسئولان مرتبط با این دستگیری‌ها خواسته‌اند که هر چه زودتر آنها را آزاد کنند.

نوشتن دیدگاه

دیدار عبدالله نوری با خانواده محمدرضا جلایی‌پور

به گزارش «موج سبز آزادی»، عبدالله نوری امروز به خانه حمیدرضا جلایی‌پور رفت و تاسف و همدردی خود را نسبت به بازداشت غیرقانونی محمدرضا جلایی‌پور ابراز کرد. در این دیدار صمیمانه که خانواده محمدرضا جلایی‌پور نیز حضور داشتند، عبدالله نوری ضمن محکوم کردن بازداشت‌های گسترده اخیر خواستار اعاده جمهوریت نظام شد. وی برای خانواده جلایی‌پور که تاکنون سه شهید در راه انقلاب و اسلام داده‌اند آرزوی صبر کرد و طولانی بودن دوران بی خبری از وی را نشانی از مقاومت وی در مقابل اعتراف‌گیری‌ها و بازجویی‌ها دانست. در صورت دریافت اطلاعات بیشتر در این مورد اطلاع‌رسانی خواهد شد.

نوشتن دیدگاه

يوسف گم كرده هاي مقابل اوين

ليلا عفتي

حصير پهن كردن و نشستن. زن و مرد، پير و جوون و بچه. بچه ها خسته ان. نا ندارن بازي كنن. نشستن و نق مي زنن. گاهي هم سرشون به بطري آب معدني خاليِ دم دستشون گرم مي شه و قلش مي دن تا پايين. بعد پا مي شن و آروم آروم مي رن دنبالش و ميارنش بالا.

بزرگترا هم چشمشون رو به بلندي راه مي گيره. در كوچيك پاسخگويي اوين كه از هر خونواده يكي دو تا نماينده جلوش ايستادن. همينكه پنجره ي كوچيكش باز مي شه، يا يه سرباز از در مياد بيرون، چشمها از زير پل، كه خانواده ها روزهاست اونجا پناه گرفتن، تيز مي شه، به سمت در.

زير پل جلوي اوين، تنها سايه ايه كه مي شه اونجا پناه گرفت از آفتاب سوزان و گرماي 45 درجه ي تابستون تهران امسال.

تو نگاه اول، نمي فهمي افراد نشسته رو حصيرها، خانواده هايي هستن كه همديگه رو نمي شناختن و تازه، جلوي اوين با هم آشنا شدن. اينقدر كه همدل هستن، اينقدر كه با هم خوبن، انگار همه منتظر يه نفرن. يكي كه مي ره چند كيلومتر اونورتر و خريد مي كنه بر مي گرده، براي همه آب معدني و كيك مي گيره. بلكه همه لبي تر كنن و بچه ها با كيك، جلوي دل ضعفه شون رو بگيرن.

فرقي نمي كنه چند روزه اونجايي، يا تازه از راه رسيدي. وقتي اونجايي، عضوي از خانواده ي منتظران جلوي اويني. مي نشيني رو حصير و همكلام مي شي با جمع.

جلوي در پاسخگويي، آدمها تكوني مي خورن: انگار دارن جواب مي دن! يهو عده اي از روي حصير بلند مي شن و سربالايي رو مي دون تا برسن به در. ليست خونده مي شه. 15 نفر امروز آزاد مي شن. عده اي دوان دوان بر مي گردن، عده اي سلانه سلانه. عده اي هم از اول اصلن نرفتن بالا. همونجا زير پل نشستن و چشم دوختن به ديوارهاي بلند وسيم خاردارهاي اوين.

رفته ها رسيدن زير پل. از يكي از لب و لوچه آويزونا مي شنوم: شكر خدا اسم 15 نفر رو خوندن. اما حيف كه عزيز ما تو ليست نبود. اميد به خدا! گفتن شايد تا غروب بازم ليستي خونده بشه.
خونواده هاي اون 15 نفر، چشماشون برق مي زنه. در تكاپوي جمع و جور كردن هستن. انتظارشون تا دقايقي، يا يكي دو ساعت ديگه به پايان مي رسه.

يه ساعتي مي گذره. اول زندانيهاي قديمي كه مي خوان برن مرخصي، ميان بيرون. چشمها از زير پل، همچنان در كمين آزاديه. يه نفر كه مياد بيرون، خونواده ش دوره ش مي كنن و مي بوسنش. اونايي كه ميان مرخصي، نهايت يكي دوتا پيشواز كننده دارن. اما يهو مي بيني از زير پل، از چند گوشه چند نفر دوان دوان مي رن بالا به سمتشون. يه تيكه كاغذ، كه بعدا مي فهمم عكسه، مي گيرن جلوي چشم اوني كه از زندان اومده بيرون. يا مانيتور موبايلشون رو نشونش مي دن، كه اونم بعدن مي فهمم عكسي از عزيز گمشده شونه.

بستگي داره سر اوني كه از اوين اومده بيرون، به چپ و راست حركت كنه (يعني نمي شناسمش)، يا بالا و پايين (يعني ديدمش، مي شناسمش، تو اوينه)؛ كه اشك از چشم منتظران سرازير بشه، يا خنده به لبش بشينه.

تو كل 5 ساعتي كه جلوي اوين بودم، فقط يه خانواده خنده به لبش نشست، اونم با چاشني اشك، بعد از يك ماه در به دري، كه از كلانتريها به دادگاهها و زندانها و پزشكي قانوني در رفت و آمد بودن و هيچ كس از هيچ مرجع قانوني هيچ نشوني از گم شده شون نداده بود.

اشكم رو نمي تونم كنترل كنم. تو دلم مي گم خدا كنه زنداني آزاد شده اشتباه نكرده باشه. خدا كنه، چهره ش شبيه ديگري اي كه تو زندانه نباشه. خدا كنه درست شناخته باشدش!

خانواده هاي ديگه، وقتي فردي كه از زندان بيرون مياد، سرش رو به چپ و راست خم مي كنه، گردن به پايين خم مي كنن و نااميد بر مي گردن و مي شينن رو جدولهاي خيابون زير پل. اما كورسويي از اميد انگار تو دلشون هنوز زنده ست؛ كه مي شينن و منتظر آزاد شده ي بعدي مي مونن.

بعد حدود دو ساعت، يه سرباز كاغذ به دست مياد بيرون. خانواده ها به هم مي گن: ليست جديد! ليست جديد! تعدادي دوان دوان، سر بالايي حد فاصل زير پل و در اوين رو بالا مي رن. بعد آروم آروم پايين ميان: همون ليست قبلي رو خوند. انگار ليست جديدي در كار نيست.

سه تا مرد جوون و يه مادر و دختر تو فاصله ي سه ساعت آزاد مي شن. همه شون تو يكي دو ماه اخير، بعد از انتخابات، دستگير شدن. مادر و دختر سالم هستن. البته به ظاهر. تو بند «متادون» (معتادين) بودن. يه مرد جوون كه پاي چپش انگار شكسته، با يه پا چنان تا دم ماشينشون لي لي مي كنه و خودش رو تو بغل خانمي كه نمي دونم مادرشه، خاله شه، عمه شه يا خواهرش، مي ندازه، كه كل جمع اشكشون در مياد. خانمي با لبخند و اشك پشت سرشه. مي گم: خدا رو شكر آزاد شد. چشمتون روشن! تشكر مي كنه و مي گه: يكيشون آزاد شد.

شوك مي شم. نمي تونم بپرسم مگه چند نفر از خونواده تون رو گرفتن؟
بعد يه آقاي حدود 45 ساله آزاد مي شه. خانمش تو مدت انتظار بهم گفت كه تو محل كارش دستگير شده، بر اساس گزارش مردمي!!! قسم مي خورد كه شوهرم اصلن نه اهل سياسته، نه فوتبال! نه كاري به انتخابات داشت، نه تجمع.

يه خانم ديگه مي گه: وقتي آب سربالا مي ره، قورباغه هم هفت تيركشي مي كنه خواهر من! لابد دشمني داشته كه موقعيت رو واسه تسويه حساب مناسب ديده، گزارش داده. حالا تا بياد ثابت كنه كه گزارش دروغه، بيست روز يه ماهي اون تو (زندون) مي مونه.
غروب شده. خونواده هايي كه اسم عزيزشون رو خونده ن، منتظر مي مونن. اونايي كه اسمشون تو ليست نبوده، كم كم مي رن. استراحتي بكنن و فردا برگردن. شهرستانيها انگار سردرگمن كه چه كنن؟ كجا برن؟

اونايي كه گم شده دارن و هنوز اسم گم شده شون تو هيچ ليستي هيچ جا نبوده، هنوز نشستن تا عكس عزيزشون رو به آزاد شده هاي ديگه هم نشون بدن. شب كه شد و آزادي ها تموم شدن، ميرن. ميرن خونه تا جوني بگيرن فردا جلوي اوين، رجايي شهر، كهريزك، يا زندانهاي ديگه و كلانتريها و سردخونه ها؛‌ اگه زنده ش نبود، شايد مرده ش رو پيدا كنن:

عزيزشون رو كه گم شده به جرم راي دادن به اشتياق تغيير. به جرم مطالبه ي راي گمشده ش. يا حتا دنبال راي گمشده ش هم نبوده؛ اشتباهي گم شده حتا.

اين روزها از اين خانواده ها كم كه نمي بينيم من و تو.

نوشتن دیدگاه

Older Posts »