Archive for ژوئیه 25, 2009

درگيري‌هاي پراكنده و خشن در ميدان ونك، چندين نفر بازداشت شدند

فرهاد رجبعلی
خبرنامه گويا

همزمان با تجمعات جهاني در اكثر شهرهاي بزرگ از شش قاره جهان در حمايت از جنبش سبز مردم ايران، در بعدازظهر گرم تابستاني سوم مرداد ماه بار ديگر جمعي از معترضان به نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوري در اطراف ميدان ونك دست به تجمع زدند.

نيروهاي پليس و اطلاعاتي از ساعات اوليه بعدازظهر در ميدان ونك و خيابان‌هاي اطراف مستقر شده و مانع هرگونه تجمع در پياده روهاي حوالي ميدان ونك مي‌شدند. به همين خاطر تجمع‌كنندگان به بهانه انتظار تاكسي در ضلع غربي ميدان ونك و ترمينال مسافربري جمع شدند و سوار تاكسي‌ها در ترمينال نمي شدند.

اولين حمله پليس به مردم در ساعت 18 در ضلع شمال غرب ميدان صورت گرفت و تجمع‌كنندگان به سمت خيابان ولي‌عصر حركت كردند. فرار معترضين با «هو» كردن‌هاي پليس همراه بود. دختري كه برادرش در اين يورش دستگير شده بود به شدت مي‌گريست كه با كمك مردم از ميدان ونك دور شد.

پس از گذشت نيم ساعت از موعد مقرر در ساعت 18:30 ميزان جمعيت به حدي افزايش يافت كه پليس مجدد به سمت تجمع‌كنندگان يورش برد و عده اي را مورد ضرب و شتم قرار داد. دختري كه مورد هجوم نيروهاي يگان ويژه قرار گرفته بود ضمن فرياد بر سر افسران ارشد نيروي انتظامي حاضر در صحنه به شدت به حمله پليس اعتراض كرد كه با واكنش مجددا تند ماموران روبرو شد كه اين بار با حمايت مردم و هو كردن‌هاي پي‌درپي، پليس ناچار به عقب نشيني شد.

اما حضور و آرايش نيروهاي لباس شخصي با روزهاي گذشته تفاوت آشكاري كرده بود و با توجه به منطقه تجمع كه در ميدان ونك بود و نياز به تغيير چهره و ظاهر، بسياري از نيروهاي بسيجي با ظاهري كاملا آراسته در جمع مردم نفوذ كرده و آنان را شناسايي مي‌كردند.

در هجوم سوم نيروهاي امنيتي كه از دفعات قبل شديدتر شد، نيروهاي لباس شخصي از داخل مردم طعمه هايي را كه شناسايي كرده بودند بلافاصله مورد ضرب و شتم قرار داده و مانع فرار آنها شدند. دهها نفر از جوانان در اين طرح بسيج دستگير شدند.

در اين غافلگيري دو تن از بسيجيان كه دو معترض جوان را به دام انداخته بودند و به شدت كتك مي‌زدند، در خيابان ملاصدرا خود توسط مردم محاصره شدند و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و ضمن رها كردن دو فرد دستگير شده، مجبور به فرار شدند.

در بين تجمع‌كنندگان دو فرد ناشناس با جليقه‌هاي متعلق به شبكه پرس تي‌وي اقدام به فيلم برداري مي‌كردند. يكي از آنان هنگام هجوم نيروهاي لباس شخصي به مردم، به كمك نيروهاي امنيتي شتافت و شروع به ضرب و شتم مردم كرد.

اما نكته‌اي جالب توجه ديگر حضور عده‌اي از رانندگان تاكسي وابسته به نيروهاي امنيتي بود. در ابتداي خيابان ملاصدرا با هجوم نيروهاي امنيتي به تجمع‌كنندگان، عده‌اي از زنان و مردان كه توان فرار نداشتند، مجبور شدند سوار تاكسي‌هاي حاضر در محل شوند كه يكي از رانندگان بلافاصله درب‌هاي خودرو خود را قفل كرد و دنده عقب به سمت نيروهاي امنيتي حركت كرد. راننده ضمن حركت به سوي ماموران به مسافران فحاشي كرده و گفته بود كه منافقان را تحويل قانون خواهد داد.

مسافران داخل خودرو با داد و فرياد، مردم را از موضوع مطلع كردند و طلب كمك كردند و توانستند خودرو را متوقف و از آن به بيرون فرار كنند. مردم بلافاصله بعد از اطلاع از نقشه راننده، به خودرو او هجوم بردند و قصد داشتند راننده را از خودرو به بيرون بكشند كه راننده در فرصتي مناسب و با سرعت از بين مردم گريخت.

تا ساعت 20 به وقت تهران فضاي ميدان ونك به شدت ملتهب بود و درگيري‌هاي پراكنده ادامه داشت. در چند نوبت مردم هم زمان با هجوم نيروهاي امنيتي شعارهايي از جمله «مرگ بر ديكتاتور» سر دادند.

يگان بسيج با جليقه‌هاي به اصطلاح لجني شكل از ساعت 19 در اطراف ميدان مستقر شدند و جاي نيروهاي يگان ويژه را پر كردند. نيروهاي گارد ويژه بلافاصله بعد از حضور نيروهاي بسيجي سوار ميني‌بوس‌هاي مستقر ضلع غربي ميدان ونك شده و از محل دور شدند.

نوشتن دیدگاه

نامه مادر زهرا رهنورد به رهبر: پسرم را آزاد کنید

احترام‌السادات نواب صفوی (مادر زهرا رهنورد) در نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای، خواستار آزادی زندانیان بی‌گناه و فرزندش شد که در وقایع اخیر بازداشت‌شده‌اند.

متن کامل این نامه را در ادامه می‌خوانید:
بسمه تعالی
محضر حضرت آیت الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی

با سلام

خاطر شریف هست که در تیرماه 1360 آنگاه که به تیغ جفای نفاق مجروح شده و در بیمارستان بستری بودید، دختر نوعروسم را برای جاری کردن خطبه عقد خدمت شما فرستادم و این نهایت ایمان وا عتقاد مرا به شما ثابت می‌کند هر چند در میانه راه پیک اجل سرآمد و فرزندم در اثر سانحه تصادف رانندگی در روز ازدواج خود پیراهن ابدیت پوشیده واز دنیا فانی رخت بربست.
من نیز چون دیگر مادران نسل انقلاب در همه فراز و فرودهای پیش و پس از انقلاب در کنار شما بوده و با فرزندان مبارزم تلخ وشیرینی روزگار را چشیده و از زندان و شکنجه و تبعید پیش ازانقلاب تا جنگ و توطئه نفاق و خطراتی که خود بیشتر مستحضرید را در کنار ایشان و پس از انقلاب تا امروز لمس کرده‌ام.
از آن زمان که همسنگر مادران و همسران شهید در پشت جبهه خدمت می‌کرده‌ام تا امروز که با قلبی داغدار و تنی بیمار 86 سال سن دارم بر عهد خود با خدا و پیمانم با امام و شهدا ثابت قدم بوده و از حضرتش می‌خواهم که باعاقبت به خیری و سلامت دین به میثاق خود پایدار بمانم.
نبود شب و روزی که سکانداران کشتی انقلاب را دعا نکنم تا در امتحانات سخت الهی پیروز شده و از این شجره طیبه‌ای که با خون‌های پاک راست قامتان جاودانه تاریخ آبیاری شده به رسم امانت صیانت کنند و از گزند آفت‌ها و عوارض مصون نگه دارند.
پسر ارشدم که 62 سال سن دارد، مهندس شاپور کاظمی که خدمتگزار علمی‌کشور است، اکنون پس از انتخابات در زندان به سر می‌برد و یک ماه است که نگران او هستم. او دارای همسری بیمار، سه فرزند، عروس، داماد و نوه، و دارای زندگی معمولی و آبرومندانه است، فرزند من شخصی زبده با بیش از 40 سال سابقه خدمت در عرصه مخابرات کشور است و اکنون حداقل به واسطه او، روزی 300 نفر درکارخانه به طور مستقیم و بیش از میلیونها نفر به طور غیر مستقیم از خدمات علمی او بهره‌مند می‌شوند، ناگهان امروز مطلع شدم ، که او مورد تهمت قرار گرفته که وابسته به بیگانگان یا از سردمداران اغتشاشات است.
این تهمت یا از سر اشتباه است یا کذب محض، چنین رفتاری از روحیه وطن‌خواه و ملی او و سابقه خانوادگی ما به‌دور است و من مفتریان را به خدا واگذار می‌کنم که بی‌شک او دادرس‌ترین وکیل است و از حکومت عدل الهی کسی را گریزی نیست.
لذا از جنابعالی که در کسوت ولی امر مسلمین و پناه بی‌پناهان هستید، تقاضا دارم با آزادی وی تسکین قلب مجروح مادر در انتظار او و با آزادی سایر بیگناهان همه مادران و همسران و فرزندان چشم به‌راه را دلشاد کنید با امید آنکه نظام اسلامی‌مان همیشه برقرار باشد.
احترام السادات نواب صفوی

نوشتن دیدگاه

موج سبز ایران به افغانستان و کردستان عراق رسید

با وجود گذشت بیش از 40 روز از پایان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، دامنه پیامدهای متفاوت این انتخابات، انتخابات كردستان عراق و افغانستان را نیز در بر گرفت.

به گزارش ایلنا، در انتخابات کردستان عراق كه انتخاب ۱۱۱ نماینده مجلس و رئیس دولت کردستان عراق انجام گرفت، مخالفان «مسعود بارزانی»، رئیس‌جمهور كنونی كردستان، رنگ «آبی» را برای تبلیغات انتخاباتی خود برگزیدند. مخالفان بارزانی كه كاندیداهای مورد نظر خویش را در فهرستی موسوم به گوران – که به معنی «تغییر» است- معرفی كرده‌‌‌اند، می‌گویند كه تحت تاثیر «موج سبز» ایران اقدام به این‌كار كرده‌اند.
در انتخابات افغانستان نیز طرفداران دکتر عبدالله عبدالله، رنگ آبی را به‌عنوان حمایت از وی انتخاب كرده‌اند، حامیان «حامد کرزی»، رئیس‌جمهوری افغانستان پرچم سه رنگ افغانستان را نشانه حمایت خود از کرزی قرار دادند و دیگر کاندیدای مطرح این دور از انتخابات یعنی «اشرف غنی احمدزی» نیز رنگ سفید که نشانه صلح و آرامش است، را رنگ انتخاباتی خود قرار داده‌اند. بدین ترتیب، سه رنگ انتخاباتی آبی، سفید و پرچم ملی كه در انتخابات ایران جلوه‌گر بودند، در انتخابات افغانستان نیز جلوه‌ای متفاوت به رقابت‌های انتخاباتی بخشیده‌اند.
همچنین به‌رغم اینكه 25 روز به انتخابات افغانستان باقی مانده است، شور و شوق مردم افغانستان برای حضور در انتخابات بی‌سابقه و مانند انتخابات ایران، رقابت‌های انتخاباتی به خیابان‌ها كشیده شده است.
بنا بر این گزارش، در بسیاری از نقاط افغانستان، پرچم‌های افغانستان و آبی به چشم می‌خورند كه نمایانگر رقابت شدید كرزی‏‌، رئیس‌جمهور كنونی و دكتر عبدالله عبدالله‏، وزیر خارجه سابق افغانستان، رقیب جدی وی در این انتخابات است.
كارشناسان رسانه‌ای افغانستان اعلام كرده‌اند كه عبدالله عبدالله با استفاده از رنگ آبی، همان بهره‌ای را که «میرحسین موسوی»، در ایران از رنگ سبز برد، در رنگ آبی جست‌وجو می‌کند. رنگ آبی در پوشش زنان افغان نیز به‌طور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد، عبدالله‌عبدالله از محبوبیت اجتماعی و عرفی این رنگ‌ برای رونق‌دهی به تبلیغات انتخاباتی خویش استفاده می‌كند؛ مانند موسوی كه علاوه بر وجه مذهبی رنگ سبز‌ از محبوبیت اجتماعی و عرفی این رنگ در میان ایرانیان برای گسترش تبلیغات و محبوبیت خویش استفاده كرد.
استفاده از نمادهای رنگی توسط هواداران موسوی، سبب شد كه وی و هوادارانش به توطئه برای راه‌اندازی انتخابات مخلمی متهم شود، تاكنون خبری از رواج چنین اتهاماتی در انتخابات كردستان عراق و افغانستان منتشر نشده است.
گفتنی است هواداران عبدالله‌ عبدالله در افغانستان عبارتند از گروه‌های مجاهدین که قبلا هم‌رزم او بوده‌اند، مخالفان دولت فعلی و گروهی از نخبگان که تصور می‌کنند با آمدن او تغییراتی در روند حکومت‌دارى و مدیریت کشور ایجاد خواهد شد. همچنین بسیاری از حامیان این كاندیدا ‌ افغان‌های فارسی زبان هستند.
حضور قدرتمند ائتلاف‌های حزبی و سیاسی در انتخابات، مشاركت موثر مردمی و حضور گسترده زنان در انتخابات افغانستان از دیگر ویژگی‌های متفاوت انتخابات این دوره افغانستان است كه البته مشابه وضعیت انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری ایران است.
با این وجود،‌ انتخابات افغانستان و ایران تفاوت اساسی با یكدیگر دارند كه آن‌هم به حضور ناظران غربی در انتخابات افغانستان بازمی‌گردد، در حالی‌كه ایران به‌شدت مخالف حضور ناظران بین‌المللی در انتخابات‌های خویش است و آن را نماد نقض استقلال ملی می‌داند.
حامد کرزی یکی از نخستین روسای دولتی بود که پیروزی احمدی نژاد را در انتخابات دهم تبریک گفت. این اقدام انتقادهایی را توسط برخی احزاب و مطبوعات افغانستان برانگیخت. آن‌ها اعلام كردند كه كرزی باید صبر می‌كرد و پس از تایید انتخابات توسط شورای نگهبان به احمدی‌نژاد تبریك می‌گفت.

Comments (1)

خبرهایی از اوین – اعترافات زیر نظر وزیر بعدی اطلاعات

موج سبز آزادی

شنیده شده که پروژه اعتراف‌گیری زیر نظر حسین طائب در حال انجام است و گزارش آخرین اعتراف‌های کسب شده زیر شکنجه و جدیدترین سناریوی ساخته و پرداخته شده برای انقلاب مخملی، به طور مرتب از طریق او به اطلاع ع.الف.ح و م.خ در بیت رهبری می‌رسد.

به گزارش «موج سبز آزادی» طائب که در حال حاضر فرمانده نیروی مقاومت بسیج است و گفته می‌شود احمدی‌نژاد به او گفته که خود را برای تصدی وزارت اطلاعات در دولت دهم (دولت کودتا) آماده کند، تنها روحانی دارای سمت فرماندهی در رده‌های ارشد نیروهای مسلح ایران است و ارتباطات ویژه‌‌ای هم با محافل اطلاعاتی موازی دارد.
حسین طائب 46 ساله که یک سال قبل فرمانده بسیج شد، مدتی پیش از آن معاون هماهنگ‌کننده‌ی دفتر رهبری بود و برای مدتی هم فرمانده یکی از دانشکده‌های دانشگاه امام حسین سپاه بوده است.
وی ماه قبل ابتدا وجود هرگونه فیلم و عکسی از نقش بسیجیان و پلیس ضد شورش در ایجاد خرابکاری را انکار کرد، اما پس از آنکه تعداد زیادی از فیلم‌ها و عکس‌های حاکی از نقش نیروهای رسمی در این خرابکاری‌ها و نسبت دادن آن به معترضان در اینترنت منتشر شد، در ادعایی مضحک گفت: اغتشاشگران برای ایجاد خرابکاری، لباس بسیج و نیروی انتظامی را پوشیده بودند!

نوشتن دیدگاه

رضاخان چگونه دیکتاتور شد؟

آینده نیوز
شعارهایی که در بیانیه های کودتاگران به رهبری سیدضیاالدین طباطبایی به چشم می خورد ،اغلب فریبنده وبه ظاهر خوشایند مردم بود،مبنی بر مبارزه با اشرافی گری ودفاع از حقوق طبقه ی کم درآمد که به طور مرتب تکرار وبر ذهن ودل مردم تلقین می شد

وقتی نام رضاخان برده می شود ،اولین چیزی که از شخصیت او در ذهن انسان تداعی می کند،قلدری ،ضددینی و غرب زدگی اوست .این که حجاب را از سرزنان مسلمان برداشت در مساجد وحسینیه ها را بست .روحانیون و حوزه ها را منزوی ساخت و در نهایت پای فرهنگ غرب را به این سرزمین اسلامی بازکرد .این هم روشن است که وی از اول چنین ماموریتی داشت وبه دست انگلیسی ها به این کار گماشته شده بود حال سوال این است چطور می شود یک همچون آدمی ناگهان در عرصه ی سیاسی ایران ظاهر شده ودر مدت اندکی مدیریت یک کشور اسلامی و رهبری مردم مسلمان وشیعه را به دست می گیرد؟چرا مردم وعلمای بزرگ به مدیریت وپادشاهی یک چنین آدم قلدری تن دادند؟علت چه بود که با حضور فقهای مبارزی مثل مدرس او توانست براحتی بر اریکه قدرت ومدیریت کشور تکیه بزند؟رضاخان چه ترفندها ونقشه هایی به کار برد تا تمام رقبای سیاسی از جمله علما وفقها را به سکوت وعقب نشینی واداشت ؟در این میان به علل وعناصر بسیاری می توان اشاره کرد ولی به مقتضای حال در این مقاله فقط به چند عنصر مهم بسنده می گردد:
پاسخ ظاهری به انتظارات مردمی
پس از انقلاب مشروطه به خاطر بروز اختلافات وتشتت آرا وعدم وجود رهبری نیرومند ،مردم ایران نتوانستند به اهداف مقدس خویش دست یابند.امید وآرزوهایشان به یاس تبدیل شد.در همین ایام وقوع جنگ جهانی اول مزید برعلت شد،فقر،تنگدستی،قتل وغارت وناامنی سرتاسر کشور را فرا گرفت .از سوی دیگر نزاع های جناحی وسیاسی احزاب وگروهها نیز مردم را خسته ،کوفته کرده وبه ستوه آورده بود.آنها اصلا دل خوشی از احزاب وجناح ها نداشتند ودر خارج از این جناح ها به دنبال یک منجی ومصلح کارآمد وبی رنگ وبو می گشتند.با توجه به مطالعات واطلاعات دقیقی که سیاست مداران انگلیسی از اوضاع ایران داشتند رضاخان بهترین گزینه برای این مهم بود .وقتی اوبه قدرت رسید تا حدودی توانست در کشور امنیت نسبی ایجاد کند ودر ظاهر جلوی بسیاری از قتل وغارت ها وناامنی ها را گرفت واین چیزی بود که مردم در دو ،سه دهه ی گذشته به انتظارش نشسته وآرزویش را می کردند.
تکرار شعارهای تند و عوام پسند
پس از کودتای رضاخانی ،شعارهایی که در بیانیه های کودتاگران به رهبری سیدضیاالدین طباطبایی به چشم می خورد ،اغلب فریبنده وبه ظاهر خوشایند مردم بود،مبنی بر مبارزه با اشرافی گری ودفاع از حقوق طبقه ی کم درآمد که به طور مرتب تکرار وبر ذهن ودل مردم تلقین می شد .سیدضیاء به عنوان رئیس الوزرای رضاخان در بخشی از بیانیه ی معروف خود به نام «مرام نامه واساس نامه»می نویسد:
«..چند نفر اشراف واعیان که زمام مهام مملکت را به ارث در دست گرفته بودند مانند زالو،خون مردم وملت را مکیده ،ضجه ی وی را بلند می ساختند وحیات سیاسی و اجتماعی وطن ما را به درجه ای فاسد وتباه نمودند که حتی وطن پرست ترین عناصر ،معتقدترین اشخاص به زنده بودن روح ملک وملت ،امید خود را از دست داده ،کشور ایران را در میان خاک وخاکستر سرنگون می دیدند. پژمردگی وافسردگی وبالاخره نزدیک شدن آخرین لحظات اندیشه آور ادامه وضعیات را غیر ممکن می ساخت که موقع رسید این وضعیات خاتمه یابد .موقع رسید که عمر حکومت این طبقه سپری گردد مسببین فلاکت وپریشانی ایران که باز هم دست نالایق خویش را از عمارت فروریخته ی ایران نمی کشیدند به حساب دعوت شوند .بالاخره روز واژگون شدن وانتقام فرارسید .در این روز تاریخی وهولناک است که اراده ی نیرومند اعلی حضرت اقدس شاهنشاه (رضاخان)زمام امور را در دست من جای می دهد ،مرا روی کار می آورد…»1
سیدضیاء در بخش دیگراین بیانیه چنین ادامه می دهد:
«…لازم است عمارت متزلزل ولرزانی که مفتخواران در آن آشیانه نهاده اند سرنگون گردد.لازم است اداراتی که تاسیس آنها برای اسراف وتبذیر مال وپولی است که باقطرات عرق توده ی ملت تحصیل شده ،یا بالاتر وبدتر از همه به قیمت شرافت واستقلال ایران از اجانب قرض گرفته شده است از بین برود وبه جای آن بنیان محکمی استوار گردد که وظیفه ی خدمت به مملکت را از عهده برآید.»2
لازم است بنیان عدلیه ی ما که مرکز فجایع وجنایات است ،واژگون ومعدوم گشته و بر روی خرابه های آن ، یک عدالتخانه ی حقیقی که ارکانش مبنی بر عدل ونصفت باشد بناگردد،زیرا فقط چنین عدالخانه ای می تواند ،شالوده ی یک حکومت ملی باشد .لازم است قیمت زحمت ومشقت کارگران ودهقانان سنجیده گشته ودوره ی فلاکت وبدبختی آنان خاتمه یابد .برای حصول این مقصود ،اولین اقدامی که باید به عمل آید ،تقسیم خالصه جات واراضی دولتی ،مابین دهقانان وهمین طور وضع قوانین که زارع را از املاک اربابی بیشتر بهره مند سازد…»3
متن این بیانیه وبیانیه های دیگر که بازیرکی وعوام فریبی خاصی تنظیم شده بود ،توانست به بهترین وجه افکار عمومی را به خود جلب کند وسیدضیاءورضاخان راکه هر دو عامل انگلیس بودند،محبوب دلها نماید چرا که مردم سالها چشم انتظار تحقق چنین آرمان های مقدس بودند وامروز سیدضیاء ورضاخان زبان گویای آنهاشده بود .مردم براین باور بودند که فرشته ی نجات وملائک عدل وداد برکشورشان فرود آمده است .جالب این که شبیه همین بیانیه درچند مورد از طرف خود رضاخان هم صادر شد.عبدالله مستوفی که از نزدیک شاهد این ماجراها بود می نویسد :«از طرز انشای این بیانیه ها پیداست که سیدضیاء آن را نوشته وبه اسم سردار سپه منتشر شده است .چون همه می دانند یک افسر قزاق طبعا سواد وقریحه ی این قبیل نویسندگی ها را ندارد.»4
تظاهر به دین داری
یکی دیگر از عنصر عوام فریبی رضاخان ،تظاهر به دین داری بودکه اوتوانست بدین وسیله ،توده ی مردم بخصوص قشر مذهبی و روحانیون را از خود راضی کند وامثال آیت الله مدرس را هم که از ماهیت او کاملا آگاهی داشت،خلع سلاح ومنزوی سازد.یکی از مورخان که شاهد این دغل بازی ها و ریاکاری های سردار سپه بود ،می نویسد:«…محرم سال 1341 قمری که با اواسط پاییز سال 1300 شمسی تصادف کرد،از اوائل دهه ی اول ،در قزاق خانه ،چادر بزرگی برپا و روضه خانی مجللی راه انداختند .دسته های محلات هم برای رفتن به تکیه قزاق خانه ،رسم دیرین را تجدید کرده از اوایل دهه راه افتادند وهر روز با عده ی زیادی به این تکیه آمده سینه می زدند.سردار سپه وافسران قشون ،مانند صاحب مجلس از واردین پذیرایی می کردند.وجوه تمام طبقات مردم به این روضه خوانی رفتند… .5
این مورخ در ادامه می نویسد که در شصت سال گذشته یک چنین چیزی اصلا سابقه نداشت که ادارات دولتی ،آن هم قزاق ها مجلس عزا بپا کنند.فقط ناصرالدین شاه،آن هم در تکیه ی اختصاصی خود تعزیه برگزار می کرد که فقط جنبه ی خانوادگی داشت وهرگز عنوان وزارت وصدارت به خود نمی گرفت .6
اودر ادامه اضافه می کند:
«…من تا آن تاریخ عزاداری شام غریبان آذربایجانی ها را هیچ ندیده بودم در این سال برحسب تصادف ،شب 11 محرم به مسجد شیخ عبدالحسین(تکیه ترک ها )رفتم .دسته جات محلات با شمع های گچی که در دست داشتند هریک آمده نوحه ی شام غریبان خود را خوانده ،می رفتند.یک مرتبه متوجه شدم که دسته ای که افراد با لباس قزاقی خاکی بر تن دارند،وارد تکیه شدند.دیدم سردار سپه در پیش وعده ی پنجاه ،شصت نفری از افسران قزاق خانه هستند.با بازوبندهای مشکی وسربرهنه هریک،یک شمع گچی دست گرفته نوحه ی ترکی
گلمیشیخ ای شیعه لر ،شام غریبانه بیز ور ماقا باش ساغلیقی زینب نالانه بیز
شیعیان به شام غریبان حسینی آمده ایم تا به زینب نالان سر،سلامتی بگوییم
را افتان وخیزان ،خوانده واز مجلس خارج شدند.وزیر جنگ و ستاد ارتش وشام غریبان؟! وخواندن نوحه ی ترکی ؟! آن هم باسرو پاهای برهنه ؟! باور کردنی نیست…این اقدامات وجاهت زیادی پیداکرده به قدری سردارسپه را در نظر عامه وآخوندان وآخوندمنشان محبوب کرد که مجلسیان را هم که هیج یک معتقد به این کارها نبودند به فکر باز کردن دکان وجاهت ! در بغل دکان سردارسپه انداخت.»7
برخی مورخان دیگر نوشتند:رضاخان درماه رمضان نیز همین ترفند را دنبال می کرد .در شب های 23،21،19 ماه رمضان در قزاق خانه چادر مخصوص می زد ومراسم احیا برگزار می کرد و روزنامه ها نیز خبر آن را در سرتاسر ایران منعکس می کردند.8
حسین مکی در این باره می نویسد:
«…سردار سپه تصمیم داشت برای جلب رضایت طبقه سوم به یکی دو فقره تظاهر اکتفا نکرده ،این بازی را دائما تجدید کند ومخصوصا برای جلب نظر وتوجه روحانیون نیز نهایت کوشش را به عمل آورد .سردارسپه که بدون تردیدومبالغه یکی از باهوش ترین وپرکارترین افراد عصر خود محسوب می شد به خوبی دریافته بود که بزرگترین دشمنان از طبقه ی روحانیون می باشند که با نفوذ معنوی خود هر وقت بخواهد می توانند ضربت های سختی به او بزنند ولی سردارسپه به قول افصح المتکلمین (سعدی)که می گوید:
آن کسانی که آهنیین مشتند دشمنان را به دوستی کشتند
می خواست با تظاهر به دوستی آنها ،نقوذ آنها را از بین برده تا اگر خواست دست به اصلاحاتی بزند از این قوه ی معنوی دغدغه خاطری نداشته باشد.از این رو برای جلب نظر آنان ناظر شرعیات تعیین کرد…»9
سوء استفاده از حسن نیت علما
در سال 1342 قمری که آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی ومیرزای نایینی به مدت یک سال بود از عراق به ایران تبعید شده بودند بر اثر تلاش و وساطت سردارسپه به عراق بازگردانده شدند .سردار رفعت به دستور رضاخان ،آقایان را تا نجف همراهی ومشایعت کرد.این برخورد مورد خوشایند علما نجف قرار گرفت ،هنگام بازگشت سردار رفعت ،نامه ای تشکر آمیز به رضاخان نوشتند ودر ضمن آن تمثال امام علی و شمشیری را به عنوان شمشیر حضرت ابوالفضل به او فرستادند.
این کار علما اگر چه از روی حسن نیت انجام می گرفت ولی مورد سوء استفاده ی آشکار سردار سپه قرارگرفت .به دستور او ، این تمثال وشمشیر طی مراسم ویژه وارد مرز ایران شد.در طول مسیر به هر شهری که این کاروان وارد می شد ،مردم را به استقبال آن می آوردند.در کنار آن اغلب روزنامه های همسو گزارش آن را در سرتاسر ایران منعکس می کردند.علاوه پس از یک هفته تبلیغ ،روز جمعه دوم ذیقعده 1342 رضاخان طی مراسمی باشکوه وبا حضور هزاران نفر از طبقات مختلف مردم ،نمایندگان مجلس ،علما،سفرای ترکیه و افغان ،هدیه تمثال مبارک را جشن گرفت وشمشیر به اصطلاح حضرت ابوالفضل را به کمتربست. 10
وقتی این خبر در شهرهای دیگر ایران انتشار یافت تلگراف های بسیاری از مناطق مختلف به عنوان سردارسپه به تهران مخابره وسرازیر شد که حاوی تعریف وتمجید وحمایت از وی بود .با این که اغلب این تلگراف ها از جانب روسای قزاق ها، فرمایشی بود ولی انعکاس آن در روزنامه ها سبب تحریک وتشویق اذهان عمومی مردم به سمت حمایت از رضاخان به عنوان ناجی ملت ایران شد.وبدین ترتیب پایه های حکومتی اوروز به روز قوی تر و مردمی تر جلوه نمود .به طوری که دیگر مخالفینش جرات اظهار وجود نداشتند واگر کسی حرفی می زد فوری متهم به خیانت به دین و دولت شده و از صحنه خارج می گشت .بنابراین تاثیر شگرف عوام فریبی وتظاهر به دین داری را در به قدرت رسیدن رضاخان نباید دست کم گرفت.
1-شرح زندگانی من ،عبدالله مستوفی ،ج2،ص1812
2-همان،ص1813
3-همان ،ص1814
4-همان ،ص1822
5-همان ،ص2144
6-همان ،ص2142.
7-همان،ص2145.
8-تاریخ بیست ساله ایران،حسینی مکی ،ج3،ص45 .
9-همان،ص52.
10-همان،ص47 .

Comments (1)

شمقدری : احمدی نژاد بدلیل تبعیت از رهبری مورد هجوم واقع شده

به گزارش خبرنگار آینده و به نقل از ایرنا ، جواد شمقدری مشاور هنری احمدی نژاد اظهار داشت : همه ما وظیفه داریم که نگذاریم اقتدار و آزادی عمل رییس جمهور قربانی جنگ رسانه‌ای شود .

جواد شمقدری درباره تصمیم رئیس جمهور در انتصاب مشایی بعنوان معاون اول رئیس جمهور افزود : کسانی که نتوانستند مانع اقبال مردم به احمدی‌نژاد شوند و از رفتارهای غیر قانونی پس از انتخابات نیز طرفی نبسته‌اند، در مرحله سوم تلاش می‌کنند با فشارهای روانی و رسانه‌ای، قدرت رئیس‌جمهور را در تصمیم‌گیری‌ها و انتخابات و اقدامات بزرگ کاهش دهند.

مشاور هنری رییس جمهور با تاکید بر اینکه مردم نباید نحت تاثیر برخی القائات خاص قرار گیرند، گفت: اقتدار و آزادی عمل رییس جمهور باید به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر پذیرفته شود.

وی افزود: همه و بخصوص یاران نزدیک احمدی نژاد بدانند که نباید به گونه ای تحلیل یا جمع بندی کنند که عملا آنها نیز در فاز سوم برخورد با رییس جمهور مشارکت داشته باشند.

شمقدری احمدی نژاد را سرباز ولایت و فدایی رهبری خواند و گفت: همواره دغدغه وی این بوده است که مبادا برخلاف راه رهبری عمل کند، این درحالی است که جریانات و افرادی که به ولایت فقیه اعتقادی ندارند و در رفتارهای سیاسی و عملی و اعتقادی خود این امر را نشان داده اند، امروز کاسه داغ تر از آش شده اند.

Comments (1)

نامه كروبي به وزير اطلاعات: پشت شتر خلافت زخم و بار آن کج است و اين بار با اين حال به منزل نمي رسد

اعتماد ملی
گروه سياسي: مهدي كروبي در نامه‌اي كه مخاطبش غلامحسين محسني‌اژه‌اي وزير اطلاعات بود، از فعاليت تشكيلات امنيتي كشور و برخورد آنها با بازداشت‌شدگان و معترضان انتقاد كرد. او در نامه‌اش وزير اطلاعات را خطاب قرار داده و پرسش‌هايي را از او مطرح كرده است. كروبي از وزير اطلاعات درخواست كرده كه عاملان حوادث اخير شناسايي و معرفي شوند و اين را جزو وظايف اين وزارتخانه ناميده است. كروبي اظهار داشته كه به‌نقل از منابع موثق اخبار ناخوشايندي نسبت به وضعيت نگهداري بازداشت شدگان اخير و البته عدم پاسخگويي نهادهاي امنيتي و قضايي به خانواده‌هايشان دريافت كرده و همين امر موجب شد تا او اين دغدغه‌هايش را به وزير اطلاعات يادآوري كند. كروبي متاسف شد از اينكه اكنون تحت لواي جمهوري اسلامي با مردم اينگونه برخورد مي‌شود و از مسوولان خواست كه با مردم شفاف و صادق سخن بگويند. اين دومين نامه‌اي است كه كروبي درباره بازداشت‌شدگان و آسيب‌ديدگان حوادث اخير مي‌نويسد. وي چندي پيش با نگارش نامه‌اي به ‌هاشمي‌شاهرودي رئيس قوه قضائيه خواستار تسريع در رسيدگي به وضعيت بازداشت‌شدگان و آسيب‌ديدگان حوادث اخير شده بود. متن نامه كروبي به شرح زير است:
بسمه تعالي
حجت الاسلام‌و‌المسلمين جناب آقاي محسني اژ‌هاي
وزير محترم اطلاعات
با سلام و تقدير از زحمات شما و همکارانتان و دلسوزان وزارت اطلاعات
اين روزها از آنچه که به ناحق بر مردم فهيم و با شعور ايران گذشت بسيار سخن گفتيم، ولي هنگامي که در اين ايام به گفت و گو با زجرکشيدگان روز‌‌هاي تلخ پس از انتخابات رياست‌جمهوري دهم که روزهايي را به جرم اعتراض به نتيجه يک انتخابات در زندان گذاراندند نشستم بسيار متاسف شدم از سرنوشتي که بر جمهوري اسلامي ايران مي‌گذرد. چنين بود که تصميم بر آن گرفتم تا با نگارش نام‌هاي از سر دلسوزي و دفاع از آرمان‌‌هاي بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران و خون پاک شهدا نکاتي را يادآور شوم.
اما چرا شما را خطاب نامه دلسوزانه خود قرار دادم شايد بگوييد که بهتر بود به روساي سه قوه اعتراض و انتقاد خود را بيان مي‌کردم اما براي اين هم توضيحي دارم. اول انکه رياست محترم قوه مجريه را فردي برآمده از راي ملت نمي‌دانم و از انجا که دولت او را مشروع و قانوني نمي‌خوانم نام‌هاي هم به او نخواهم نوشت. دوم انکه جناب آقاي آيت الله سيد محمود‌هاشمي شاهرودي رياست محترم قوه قضائيه نيز در پايان دوران مسووليت خود به سر مي‌برد و اين روزها سخت مشغول روند انتقال مديريتي و چه بسا راحت شدن از هم و غم دنياست و سوم آنکه جناب آقاي دکتر علي لاريجاني رياست محترم قوه مقننه نيز در مظان اتهام اصولگراياني است که او را به جرم آزاد انديشي به نقد مي‌کشند. پس چار‌هاي نبود جز انکه با شما به عنوان وزير اطلاعات کشور سخن بگويم. از طرفي ديگر، اين را فراموش نمي‌کنم شما يک روحاني هستيد که سالها در قوه قضاييه حضور داشته و سوابقتان شما را فردي با تکليف و پايبند به اصول اعتقادي، ديني و قانون جمهوري اسلامي ايران معرفي مي‌کند.
بنابراين جنابعالي که خود از دلسوزان نظام هستيد به خوبي به اين امر واقفيد که حفظ ثبات و امنيت نظام ريشه در تدوين برنامه‌‌هاي اطلاعاتي و امنيتي دارد که مبتني بر مصلحت عمومي جامعه و جلب رضايت احاد مردم براي حفظ منافع ملي باشد، اما آنچه که امروز شاهد آن هستيم با سوابقي که از شما عنوان کردم در تضاد وتناقض است. اينک سيستم اطلاعاتي و امنيتي کشور به غير‌شفاف‌ترين و مخوف‌ترين ابزار براي سرکوب مردم تبديل شده است. هرچند که گلايه چنداني از شما نيست چرا که دستگاه‌هاي موازي گاه به نام اين وزارت خانه چنين اقداماتي را طراحي مي‌کنند ولي اين جاي بسي تاسف است که شما به عنوان وزير محترم اطلاعات هر بار نسبت به آن ابراز بي اطلاعي و سلب مسووليت مي‌کنيد و البته در مواردي اظهار داشتيد که اين اقدامات در حيطه اختيارات شما نبوده است. اينک دستگاه اطلاعات وامنيت با فراموش کردن مصلحت عمومي جامعه چنان عمل مي‌کند که به سختي مي‌توان از آن دفاع کرد و تنها بايد وجدان بيدار جامعه و شخص جنابعالي را به داوري دعوت کنم.
آنچه که طي ماه‌هاي اخير بر مردم ايران گذشت آيا منطق با قانون و بر مصلحت منافع ملي بود. آيا حوادث اخير تکرار همان ماجراي حمله وحشيانه به کوي دانشگاه و قتل‌‌هاي زنجير‌هاي از جمله کشته شدن آقاي فروهر و همسرش و قتل زهرا کاظمي نبود از آن حيث که هيچ گاه عاملان آن شناسايي نشدند و حتي پيگيري آن توسط مسوولان به فراموشي سپرده شد؛ اينک به نظر مي‌رسد که تاريخ در حال تکرار است. هرچند که اگر عوامل امنيتي و اطلاعاتي در سال‌هاي گذشته جهت حفظ و درک موقعيت نظام اسلامي وحقوق مدني مردم نسبت به شناسايي عوامل ريش‌هاي آن حوادث اقدام ميکردند و ريشه‌‌هاي فساد را مي‌خشکاندن ديگر شاهد تکرار حوادثي مشابه نبوديم. عدم برخورد قاطع وزارت اطلاعات با عاملان حوادثي که در گذشته روي داد موجب آن شد تا يکسري عوامل خودسر رشد کرده و با خوراندن معجون وحشت و قدرت صرفا صورت مساله را پاک نموده و با استفاده از نجابت و گذشت مردم همه چيز را به فراموشي بسپارند تا اين آتش زير خاکستر و اين ميکروب خطرناک و ضد انساني و اين دمل چرکين در وقت مناسب و هرجا که قدرت ظهور و بروز پيدا مي‌کند بار ديگر جامعه را غافلگير کرده و چهره زشت و کريه خود را براي ايجاد رعب و وحشت و سرکوب مردم به نمايش بگذارد. در چنين شرايطي است که هر حادثه غم انگيزي به مانند حوادث اخير روي دهد کسي مسوول انچه روي داده است نخواهد بود و همه از آن سلب مسووليت مي‌کنند. اين بر عهده وزارت اطلاعات است که عاملان اين حوادث را شناسايي و معرفي کند نه انکه با نمايش‌هايي خودساخته عاملان حوادث را به منافقين وتروريست‌هايي مجهوالهويه نسبت دهند. چرا هيچ گاه اقداماتي که از سوي نيرو‌هاي تحت عنوان لباس شخصي‌ها و بسيج انجام مي‌شود مورد بررسي قرار نمي‌گيرد؟ چنين است که پس از روي دادن حادثه تلخ شهادت دختر بي گناه ندا آقا سلطان محمود احمدي نژاد در مقام رئيس دولت نهم به رياست قوه قضائيه نامه مي‌نوسيد و خواستار شناسايي عاملان قتل وي مي‌شود و يا انکه سرلشکر فيروز آبادي فرمانده کل نيرو‌هاي مسلح طي نگارش نام‌هاي به امام زمان (عج) از کشتار نيرو‌هاي تحت لواي خودش گلايه مي‌کند. اگر چنين باشد که هرگاه چنين حوادث تلخي روي دهند عامل آن هرگز شناسايي نخواهد شد و عوامل چنين حوادثي آزادانه زندگي کرده و البته تقويت هم مي‌شوند. بنابراين اين وظيفه وزارت اطلاعات است که عاملان اين حوادث را شناسايي و يا از وقوع آن جلوگيري کند.
جناب آقاي محسني اژ‌هاي
متاسفم بگويم که درد‌ها بيشتر از آن است که اشاره شد. امروز دستگاه اطلاعاتي و امنيتي به مرکزي تبديل شده که شائبه‌هايي درباره عملکرد آن شکل مي‌گيرد. گاه احساس مي‌شود که مهم ترين دستگاه اطلاعاتي کشور آنچنان که بايد به رسالت خود عمل نمي‌کند و تمام توان خود را مصروف تنش‌‌هاي سياسي فعلي کرده است؛ گويا تنها ماموريت اين وزارتخانه اين است که در عرصه انتخاباتي تمام همت خود را براي حفاظت از يک فرد و حذف ديگران به کار بندد بي انکه پاسخگوي حوادثي که روي داده است باشد و در جهت احقاق حقوق تضييع شده مردم حرکت کند. والاسفا که امروز دستگاه‌هاي موازي اطلاعات به بهانه عمل به رسالت دفاع از امنيت و ثبات نظام اقداماتي را انجام مي‌دهند که دل هر انساني را به درد مي‌آورد و جاي تعجب است که مسوولان اطلاعاتي کشور از آن بي‌خبر هستند و يا حساسيتي بدان نشان نمي‌دهند! امروز جوانان اين مرز و بوم را تحت عنوان نيروي امنيتي و اطلاعاتي کتک مي‌زنند و در بازداشت گاه‌هاي غيرقانوني نگهداري مي‌کنند و بدترين شکنجه‌ها روحي و رواني و رفتار‌هاي خشن را با آنها انجام مي‌دهند بي انکه پاسخگوي انچه تحت لواي نظام جمهوري اسلامي مي‌کنند باشند. اينک کار به جايي رسيده است که کساني که در زندان اوين به سر مي‌برند اين شانس حضور خود در اوين و گرفتار نشدن در بازداشتگاه‌هاي غير‌قانوني را رحمت خداوند مي‌نامند.
جناب آقاي محسني اژ‌هاي آيا اين است رسالت امنيتي شما، که جوانان بي گناه ايراني را تنها به جرم اعتراض به انتخاباتي که نتيجه‌اش را قانوني و مشروع نمي‌دانند تحت عنوان نيروي امنيتي و اطلاعاتي در خيابان‌ها کتک زده و آغشته به خون به زندان‌ها منتقل کنند و ماهها بلاتکليفي را به آنان تحميل کرده و خانواده‌هايي را نگران سازنند. آيا اين است رافت اسلامي که دختران و پسران ما را در زندان‌ها به قتل برسانند و آن گاه از ارتکاب چنين جرمي سلب مسووليت کنند و آن گاه به مظلوم نمايي در دفاع از نيرو‌هاي خودسر و غير مسوول تحت لواي خود بپردازنند. آيا شما تاکنون به پشت در‌هاي زندان اوين و دادسراي انقلاب رفته‌ايد تا شاهد چشم‌‌هاي اشک بار مادران و پدران و يا همسران و فرزنداني باشيد که به دنبال کسب حتي کوچکترين خبري از زنده بودن عزيزانشان هستند؟ شما لحظ‌هاي خود را جاي آن پدران و مادران نگراني بگذاريد که اينک بيش از يکماه است که از فرزندان و يا همسران خود بي خبر هستند و آنگاه ماموران زندان اوين و دادسراي به جاي ياري رساندن به آنها براي رفع نگراني‌شان با پرخاشگري با آنان برخورد کرده و پراکنده‌شان مي‌کنند. تازه اين انچه است که پشت در‌هاي اوين مي‌گذرد و والاسفا که بسياري از خانواده‌ها حتي نمي‌دانند که فرزندان و يا همسرانشان در کجاي اين شهر نگهداري مي‌شوند و جاي تاسف است که امروز حتي مرجعي را نمي‌شناسند که بدان شکايت ببرند. چرا که قوه قضائيه سلب مسووليت مي‌کند و وزارت اطلاعات هم پاسخگو نيست. آيا شما به عنوان وزير اطلاعات از سرنوشت کساني که مفقود شده‌اند و يا در زندان‌‌هاي غير رسمي کهريزک، شور آباد و سوله‌‌هاي اطراف شهر تهران نگهداري مي‌شوند خبر داريد؟ (به نقل از منابع موثق) آيا تاکنون بر رفتار‌هاي غير متعارف نيرو‌هاي نظامي و شبه‌نظامي با بازداشت شدگان قبل از انکه به زندان‌ها تحويل داده شوند نظارتي شده است؟ شما به عنوان وزير اطلاعات وجدان بيدار خود را به داوري دعوت کنيد و بگوييد که آيا گلوله گشودن به مردمي که اعتراضاتي ارام را برگزار کردند و بازداشت‌‌هاي گسترده انان، امري منطقي است. آيا شما از اين رفتارها بي‌خبريد و يا اينکه شما هم به مانند ديگران مصلحت را بر پاسخگويي نمي‌دانيد؟ اين روزها اخبار ناگواري از تعداد كشته شدگان حوادث اخير به گوش مي‌رسد، ‌كساني كه هنوز خانواده‌هايشان از سرنوشتشان بي خبر هستند هرچند كه هيچ گاه از سوي مسوولان مربوطه آمار واقعي كشته شدگان حوادث اخير منتشر نشده است، ولي آيا شما نيز به عنوان وزير اطلاعات آمار دقيقي از كساني كه مفقود شده و كشته شده‌اند در اختيار نداريد؟ به نظر مي‌رسد كه مسوولان مي‌خواهند همواره به كتمان آمار واقعي كشته شدگان حوادث اخير بپردازنند ولي در هر صورت حداقل اجساد آنها را به خانواده‌هايشان تحويل دهيد. من متاسفم باز بگويم از آنچه طي ماه‌هاي اخير بر مردم آگاه و فهيم ايران گذشت. اينك آنچه بر مردم ايران به ويژه زنان مي‌گذرد بسيار تاسف بار است، چنانچه همه شاهد آن بودند كه چگونه با باتوم به زنان حمله كرده و آنها را كتك زده و يا به داخل جوي‌ها پرت مي‌كنند، و والاسفا كه اين غم‌‌انگيز تر از آنچه است كه جنايتكاران صهيونيست با مردم مظلوم فلسطين انجام مي‌دهند چرا كه بنابر انچه كه در رسانه‌ها مشاهده مي‌كنيم حداقل صهيونيست‌‌هاي غاصب در برخورد با زنان ملاحظاتي دارند و اين هم به علت انعكاس بيروني رفتاشان است ولي متاسفانه ماموران جمهوري اسلامي ايران زنان را در مقابل چشم ديگران كتك مي‌زنند و گويي خود را نائبان بر حق خدا مي‌دانند كه گناهكاري را مجازات مي‌كنند واز انعكاس رفتارشان در دنيا و تاثيرش بر افكار عمومي جهاني ابايي ندارند. شما در جايگاه مهم ترين وزير دولت هستيد و بايد پاسخگوي آنچه به ناحق بر مردم گذشت باشيد ولي متاسفم از اينکه هيچ گونه مرکزي از سوي نهاد‌هاي امنيتي و اطلاعاتي پاسخگوي مردم نيست و اين همان رفتاري است که از سوي قوه قضائيه نيز شاهد آن هستيم.
شما بايد بدانيد که امروز اکثريت جامعه ما از اقشار تحصيل کرده هستند که با حقوق شرعي، قانوني و مدني خود آشنا مي‌باشند و همين حقوقشان را بدون کم و کاست مطالبه مي‌کنند. بنابراين من از شما به عنوان فردي که داراي سوابق مديرتي خوبي هستيد واينک نيز مسووليتي در اين دولت داريد سوال مي‌کنم که آيا مرکز و ستادي براي هماهنگي اقدامات موازي و گوناگون دستگاه قضايي و وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه جهت پاسخگويي به مردم وجود دارد تا خانواده‌‌هاي بازداشت شدگان و آسيب ديدگان حوادث اخير براي احقاق حقوق خود بدانجا مراجعه کنند؟ آيا آنچه امروز در برخورد با اعتراض‌‌هاي آرام مردم و شهروندان انجام مي‌شود از برخورد‌هاي خياباني تا بازداشت‌‌هاي غير قانوني و يا بازجويي‌‌هاي قرون وسطايي و اعترافاتي که گرفته مي‌شود منطبق با قوانين اسلامي و جاري کشور و قواعد دموکراسي و فرهنگ حاکم بردنياي امروز است؟ من از شما مي‌پرسم که آيا زندان در جمهوري اسلامي ايران تعريف مشخصي دارد و يا اينکه مي‌توان مردم را در مسجد، مدرسه و زير زمين ادارات و وزارت خانه‌ها بدون انکه خانواده‌هايشان و وکلاي مدافع و حتي دستگاه قضايي در جريان باشند روزها نگه داشت و شکنجه روحي کرد؟ آيا به نظر جنابعالي با اين گونه برخورد‌هاي خشن و سرکوب مردم مي‌توانيم جوابگوي حق و مطالبات مردم خودمان و چامعه جهاني باشيم؟ ايا شما به عنوان وزير محترم اطلاعات به واقع از پشت پرده نيرو‌هاي لباس شخصي که آزادانه از هيچ کوششي جهت سرکوب مردم دريغ ندارند و روز به روز گستاخانه تر با مردم برخورد مي‌کنند خبر نداريد؟
جناب آقاي محسني اژ‌هاي
به نظر مي‌رسد که بار سنگين اين مسووليت بر دوش شماست که در اين مقطع تاريخي پشت پرده اين باند‌‌هاي قدرت که اعتقادي به جمهوريت نظام را ندارند برملا کنيد و تخم فتنه را بخشکانيد تا چنانچه وزير کابينه بعدي نبوديد با خاطر‌هاي خوش در اذهان مردم از اين وزارت خانه نقل مکان کنيد. هيچ گاه فراموش نکيند که ايران امروز با ايران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تفاوت‌‌هاي بسياري دارد. شما که بايد بهتر بدانيد ما در عصر ارتباطات قرار داريم و کوچکترين رفتار دروني ما انعکاس بيرونيدارد. بنابراين بدانيد که ديگر سر در زير برف کردن نتيج‌هاي را تغيير نمي‌دهد زيرا امروز مردم آگاه و هوشيار هستند و دنيا نيز چشم به ايران دوخته است. پس چرا بايد بهان‌هاي به دست دشمان بدهيم و يا کاري کنيم که مردم از نظام جمهوري اسلامي ايران سر برگردانند.
در آخر مي‌گويم از ما که گذشت اما خوب مي‌دانيد که ما به اسلام، ايران، ميراث گرانقدر امام (ره) و مردم کشور عشق مي‌ورزيم ولي شما براي انکه پاسخي براي وجدانتان، مردم، تاريخ و در قيامت داشته باشيد مسوولان و قدرت‌‌هاي بالاتر را از شرايطي که امروز بر کشور حاکم شده است آگاه کنيد. از سويي ديگر اين امري شايسته است که براي فع هر‌گونه شائب‌هاي به شفاف سازي بپردازيد. هم خانواده‌هايي را از نگراني در آوريد و هم با توجه به انکه به مسائل پشت پرده دسترسي داريد و از شرايط شکننده کشور مطلع هستيد و امکان کالبدشکافي امور کشور در داخل و خارج برايتان مهيا است مردم را نيز در جريان واقعيت‌ها قرار دهيد و البته دنبال راه چار‌هاي براي خروج از بحران کنوني باشيد و الا مديريت روز‌هاي سخت رمضان، قدس، محرم و عاشورا و 22 بهمن برايتان دشوار خواهد بود.
نامه‌ام را با بياناتي از حضرت فاطمه زهرا (س) به پايان مي‌رسانم. آن حضرت در خبط‌هاي فرمودند: «نخواستيم ولي بدانيد که پشت شتر خلافت زخم و بار آن کج است و اين بار با اين حال به منزل نمي‌رسد.»
مهدي کروبي 2/5/1388

نوشتن دیدگاه

متن کامل سخنان تکان‌دهنده‌ی مادر سهراب اعرابی در شورای شهر / به کدامین گناه کشته شد؟

خانم پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی، در جلسه‌ی اعضای شورای شهر تهران با خانواده‌های شهدا و بازداشت شدگان حوادث اخیر، سخنان تکان‌دهنده‌ای را درباره‌ی پیگیری‌هایی که پس از ناپدید شدن فرزندش انجام داده، بیان کرد که فیلم اظهارات وی در سایت اینترنتی یوتیوب منتشر شده است. از آنجا که ممکن است برخی کاربران، به خصوص در داخل ایران، موفق به مشاهده‌ی این فیلم نشده باشند، «موج سبز آزادی» متن کامل این سخنان را از روی فیلم منتشر شده بر روی اینترنت پیاده کرده و از همه‌ی سبزاندیشان دعوت می‌کند به طور غیرمستقیم پای درد دل این مادر شهید بنشینند و قصه‌ی پرغصه‌ی او را بخوانند. این متن با همان بیان محاوره‌ای و بدون هیچ ویرایشی منتشر می‌شود.
فیلم منتشر شده بر روی یوتیوب را در این آدرس می‌توانید ببینید.
فخرالسادات محتشمی‌پور: خانم پروین فهیمی، من ازشون خواهش کردم تشریف بیارن، مادر شهید سهراب اعرابی هستن.
پروین فهیمی: با سلام خدمت همه دوستان و اعضای شورای شهر تهران که اگر ما را به عنوان یک شهروند بدانند. درد دلمون خیلی زیاده (بغض)، پسرم رو روز بیست و پنجم گم کردم در اون راه‌پیمایی مسالمت‌آمیزی که به اعتراض به خاطر رای با اون جمعیت کم کم سه میلیونی که جمع شده بودن مردم. فرزندم رو گم کردم، و موبایلها هم چون قطع بود خیلی گشتم، یعنی زنگ زدم به موبایلش نتونستم، خیلی هم گشتم دنبالش توی خود میدون آزادی، برگشتم خونه دیدم نیومده، دوباره برگشتم توی خود میدون آزادی چون منزل ما نزدیکه.
صحنه‌ها خیلی فجیع بود (بغض) نمی‌تونم بگم، یعنی اینقدر گاز اشک‌آور می‌زدن و اینقدر فضای اونجا حالت جنگ پیدا کرده بود که من خودم از اون به بعد سینه‌ام گرفته و اصلا مریضم… (نفس عمیق) دیگه بچه رو که من پیدا نکردم، اومدم خونه و با پسرای دیگه‌م و بستگانم به تمام بیمارستان‌ها، به تمام کلانتری‌ها مراجعه کردم، جوابی نشنیدم چون این بچه کارت شناسایی همراش نبود، یه مقدار پول همراش بود که گفته بود می‌رم تست هم بخرم از میدون انقلاب و بعد می‌یام به طرف خونه. ایشون نوزده سالش بود و کنکور داشت امسال، دوتا کنکور، و ایشون بچه‌ یه فرهنگی بازنشسته بود که پدرش فوت کرد به علت بیماری تومور مغزی. چهارسال طول کشید بیماریش، دو سال که در بستر بود و خیلی حالت‌های ناجوری داشت و غذا رو ما می‌بایست از طریق سرنگ و اینا بهش بدیم، این بچه همراه من بوده، و دیگه بستگان و فامیل و همسایگان و همه می‌دونن که این بچه چقدر همراه من بود به عنوان یک پرستار.
اون شب که من دارم می‌گم این بچه رو متاسفانه من پیدا نکردم تا صبح. صبح مراجعه کردم … اول زنگ زدم به ۱۱۰، ۱۱۰ به من گفتن برین به کلانتری محل، کلانتری محل خودمون رفتم و تقاضای فقدان کردم که ایشون مفقود شده است و بگذریم از مراحل بعدیش که آگاهی شاپور، از آگاهی شاپور دادسرا از دادسرا به آگاهی شاپور… پاس دادن‌ها شروع شد. بعد هم که من از همه هم که می‌شنیدم می‌گفتن مطمئن باشین دستگیر شده، احتمالا چون فضا اونجا خیلی ناامن بوده، هیچ‌کس هم حالا جرات اینو پیدا نمی‌کرد بهم بگه که شاید کشته شده، شاید زخمی شده باشه، با اینکه من می‌رفتم خودم می‌پرسیدم. هفت‌تا گفتن شهید شده، هفت‌تایی که شهید شدن، پنج تاش شناسایی شده بودن، دوتاش شناسایی نشده بودن که سن بالا داشتن، اون پنج‌تا رو که بچه‌های من رفتن دیدن، گفتن که سهراب نبوده، البته اونام جای بچه‌های من و پدران من بودن، ما هم با خیال راحت گفتیم که این بچه دستگیر شده یا زخمی شده، البته توی زخمی‌ها هم نبود، تمام بیمارستان‌ها رو ما گشتیم، البته با اینکه بعضی بیمارستان‌‌ها جواب درستی نمی‌دادن، بعضی بیمارستان‌ها هم جواب می‌دادن.
بعد دیگه من راهی دادگاه انقلاب شدم که اونجا پیگیری کنم که همه‌ش می‌گفتن باید تو لیست بیاد، تو لیست بیاد، تو لیست بیاد، برو بشین تو خونه‌ت. گفتم من یک مادرم نمی تونم تو خونه بشینم، اینو کسایی درک می‌کنن که مادر باشن. من حتی غذا نمی‌تونستم … (بغض)، هنوزم نمی‌تونم بخورم، اصلا راه گلوم بسته می‌شد و فقط با مایعات خودم رو نگه داشتم، در این چند مدت و راهی اوین بودم و دادگاه انقلاب، پلیس امنیت، دیگه هر جایی که شما فکرش رو بکنین، من اگه داستان رو بخوام بنویسم یه کتاب قطوری خواهد شد.
بگذریم از اینکه روز کنکور اعلام کردند خودشان، در اوین، یکی از مسوولین، نمی‌دونم زندانبان بود، کی بود من نمی‌شناسم، اینا هیچ وقت نمی‌گن، اومد اون پایین ما رو زیر پارکینگ جمع کرد، گفت کسانی که اسمشون توی لیست نیومده، کسانی که تماس تلفنی نداشتن، چون بچه منم تماس تلفنی نداشت، گفتن تمام کسانی که مشکل دارن برن به دادگاه انقلاب مراجعه کنن و از اونجا پیگیری کنن. اگه بچه‌شون کنکوریه، برن می‌خوایم کنکوری‌ها رو آزاد بکنیم، سی‌تاشون هم دقیقا من اونجا بودم آزاد کردن. چون من کلا شبانه‌روز اونجا بودم همه منو می‌شناسن، تمام ارگان‌ها می‌شناسن. [خطاب به مسوول جلسه: ببخشید .. من خیلی مزاحمتون می‌شم، به خاطر اینه که درد دلم خیلی زیاده…از وقتای بعدیم استفاده می‌کنم. از دوستان اگه اجازه بدن…]
بعد اونجا اعلام کردن برید به خاطر کنکوریا. بعد من رفتم همه کارهای کفالت رو انجام دادم، برادرم ضمانت کرد. هنوز هم کارت ملی برادر من رو گرفتن ندادن. بعد سه بار فکس کردم، گفتن اسم این بچه نیست. منم قبول کردم تو لیست معمولی زندان نیست.ولی گفتن در بندهای مخصوصی در زندان هستن که به ما لیست نمی‌گن. حتی اسم اون افراد رو هم می‌گم که چه کسانی این حرفا رو زدن اگه لازم باشه. باز هم من طبق معمول عکس بچه‌ام رو دادم از طریقای مختلف رفت داخل زندان. کارت ملی دادم به عناوین مختلف، فتوکپی شناسنامه دادم. کارت کنکور دادم. خیلی کارا کردم. یعنی دیگه آخرین کارهایی که می‌تونستم انجام دادم. ولی دیگه ایشون رو نیافتن و جوابی به من ندادن تا روز آخر، روز پنجشنبه یا جمعه، روز هجدهم بود که آقایی از مسوولین بود و گفت که شما به دادگاه انقلاب بازم مراجعه کنین، اینجا نیا. شبه رفتم دادگاه انقلاب. روز شنبه بیستم تیر.
رفتم دادگاه انقلاب. ببخشید اونجا باز هم توهین‌ بهم می‌کردن، همیشه هم می‌کردن, که چرا اینقدر می‌یای و می‌ری؟چه خبره؟ مگه بچه‌‌های دیگه نیستن؟ برو برای خودت بگیر بخواب، استراحت کن. این بچه‌ها هیچ مشکلی ندارن. هیچ مساله‌ای ندارن. دارن می‌خورن و می‌خوابن، شما مادرا دارین خودتون رو می‌کشین. حتی جملات دیگه‌ای هم که فسفرین. یک بار گفتن فسفریه. یک بار گفتن بچه‌ شما اسمش رو نداده، اشتباه داده، و چیزای دیگه … بگرد خودت پیدا کن. اینا جملاتیه که مسوولین در دادگاه انقلاب به کار می‌بردن. خیلی کلمات و خیلی چیزایی که من نباید بگم. اصلا نباید بگم.من خودم خجالت می‌کشم که بگم. بگذریم از این حرفا…
روز بیستم تیر به من گفتن شما به آگاهی شاپور مراجعه کردین؟ من گفتم بله، اونجا آگهی فقدان دادم، پنجشنبه هم به من گفتن که شنبه بیا برای موبایلش که ردیابی بدیم. من شنبه باز هم اونجا وایسادم تا یکی از مسوولین اومد و باز هم بهش گفتم که بچه من چی شد؟ جوابی دارین به من بدین؟ که این بیست و پنج، بیست و شش روزه حتی زنگ هم به من نزده. بگذریم از اینکه من دفتر دادستانی هم رفتم . پیش خود آقای مرتضوی البته نرفتم. رئیس دفترش به من گفت بچه شما در اوینه. منظورم اینه که همه مسوولین به من گفتن که اوینه، توی بندهای مخصوصیه. ولی یه د‌فعه‌ای چی شد کشته شد؟ یه دفعه‌ای چه اتفاقی افتاد؟
بعد من رفتم در شاپور برای راهنمایی. همین مسوولی که با من صحبت کرد گفتش که شما عکسش رو به من دادین، من بردم داخل، عکس‌های مختلفی که شما نشون دادین، کارت ملی بچه منو هم نشون داد و گفتش شما تشریف ببرین، فردا بیاین ما جواب می‌دیم. با این حال چون از آگاهی زنگ زده بودن منزل، منو خواسته بودن، من پاشدم رفتم آگاهی و اونجا توی آگاهی شاپور به من، به من که البته، چون من دل اینو نداشتم که برم عکسای بچه‌های دیگه رو هم ببینم، گفتم من نمی‌تونم برم و اون مسوول گفت کار ردیابی رو من خودم انجام می‌دم ولی تشخیص هویت رو یکی از خودتون باید انجام بده که بچه دوم من که خیلی واقعا ضعیفه از لحاظ جسمانی و دانشجو هم هست، این خودش رفته بود عکسا رو دیده بود و شناسایی کرده بود عکس بچه منو که از صورت به بالا نشون داده بودن (بغض…) و این آمده بود … من دیدم این بچه دیر کرده، خیلی مدت طولانی، من نگران شدم، خودم رفتم بیرون دنبال بچه دومم… یعنی می‌گشتم دنبال سیامک دیگه،بعد دیدم نیومده گفتم حتما یه اتفاقی افتاده که این بچه دیر کرده، گفتم نکنه اینجا اینم گرفتن … تا اینکه به اون آقای مسوول گفتم که آقای فلانی، لطف کنین ببینین این بچه من چی شده، نیومده، من خودم رفتم اداره تشخیص هویت… نگو این بچه دیده و برای اینکه با من روبرو نشه خودش رو رفته یه جایی پنهان کرده ( بغض، با گریه ادامه می‌دهد…) بچه من نمی‌تونست به من بگه که برادرش رو کشتن، اینقدر حال این بچه بد بود، رنگ و روش پریده بود و اصلا حالت عصبی پیدا کرده بود، من خودم رفتم پیداش کردم بهش گفتم: سیامک بگو به من چی شده، چشای تو می‌گه که یه اتفاقی افتاده بگو به من .. و بعد دیگه طاقت نیاورد و گفت: مامان! سهراب … کشته شده ( با گریه … ) گفتم چرا؟ کی؟ کجا؟ و نمی‌تونم بگم براتون که چه اتفاقی افتاد برای من اونجا…
خواهش می‌کنم، من می‌خوام فقط بدونم بچه من برای چی رفت؟ فقط برای اون رایی که داده بود، اعتراضی که داشته، حالا هر چی که بوده، یه بچه نوزده ساله که کنکور داشته، که هنوز یک دونه از آرزوهاش برآورده نشده، به دست چه کسانی، به دستور چه کسانی، برای چی آخه؟ مگه این بچه .. اصلا از شورای شهر می‌پرسم از دولت چی‌ خواسته؟ از مملکت چی خواسته؟ غیر از اینکه ما فقط آسایش، آرامش و آزادی اندیشه خواستیم؟ این مهمه … که بچه من فکر می‌کنه که به چه کسی رای می‌ده و اون رایش به کجا می‌ره. هیچ چیز دیگه‌ای نخواسته ( عکس سهراب را روی دست بالا می‌گیرد که روبانی سبز به دور پیشانی‌اش دارد) فقط به خاطر اینکه طرفدار آقای موسوی بوده؟ باید کشته بشه؟ ( فریاد می‌زند با صدای لرزان) به کدامین گناه؟ بچه من یه جوون بوده، نوزده سالش بوده ( بغض .. با گریه ادامه می‌دهد) یعنی در اوايل جوانی به هیچ کدوم از آرزوهاش نرسیده… من مادر فقط شبانه‌روز دارم از خدا می‌خوام به این ظلم‌ها پایان داده بشه …[عکس سهراب رو ناامیدانه می‌اندازد روی میز‌‌] می‌بخشین، وقتتون رو گرفتم .

Comments (5)

نامه سرگشاده موسوی، کروبی، خاتمی و دهها فعال اصلاح طلب به مراجع / از اشاعه‌ی بیدادگری در جمهوری اسلامی جلوگیری کنید

دهها چهره‌‌ی شاخص اصلاح طلب از جمله سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی در نامه‌ی سرگشاده‌ای به مراجع تقلید، با اشاره سرکوب‌های صورت گرفته بعد از کودتای انتخاباتی، از مراجع خواستند به عنوان ملجأ ملت، در این موضوع دخالت کنند و به حکومت تذکر دهند که از اتحاذ شیوه‌های قانون‌گریزانه دست بردارد.

به گزارش «موج سبز آزادی» متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک مراجع عظام تقلید (ادام الله ظلهم)
سلام علیکم
همان‌گونه که استحضار دارید، همزمان با اعلام نتایج دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری، موج وسیعی از دستگیری‌ها از میان فعالان ستادهای انتخاباتی نامزدهای غیردولتی و شهروندانی که در راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز شرکت جسته بودند آغاز شد که در ادامه، با گسترش موج اعتراضات مردمی نسبت به تخلفات گوناگون و گسترده‌ای که در قبل، حین و بعد از انتخابات صورت گرفت، افزایش یافته و هنوز هم ادامه دارد. بازداشت‌های انفرادی و گروهی، از اقشار مختلف اجتماعی از جمله اساتید دانشگاه‌ها، فعالان سیاسی، روزنامه‌نگاران، که بدون صدور مجوزهای قانونی صورت گرفته و همراه با برخوردهای خشونت‌بار و استفاده از شیوه‌های بازجویی که یادآور دوران سیاه ستمشاهی است و بسیاری از امضاکنندگان این نامه در آن زمان خود بارها قربانی آن بوده‌اند، به هیچ روی زیبنده‌ی نظام و کشوری که داعیه‌ی برپایی قسط و عدل دارد، نبوده و نخواهد بود و چهره‌ی جمهوری اسلامی را در روح و جان هر ایرانی و نیز انظار جهانیان تیره و تار خواهد کرد.
اسف‌بارتر اینکه دستگاه‌های امنیتی مصرانه در پی اثبات فرضیه‌های خیال‌پردازانه و سراپا اشتباه خود برای معرفی فعالان بعنوان عوامل وابسته به بیگانه و محرکان انقلاب مخملی هستند و از همین رو به شیوه‌های غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرشرعی اعتراف‌گیری توسل جسته‌اند. دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی و به ویژه صدا و سیما نیز در این پروژه شرکت کرده و با پخش اعتراف‌های نمایشی، سعی در اثبات این‌گونه اتهامات واهی به حرکتی مردمی دارد که تنها و تنها برای پاسداشت جمهوریت نظام شکل گرفت. این روزها خانواده‌های نگران و بی‌اطلاع از وضعیت عزیزانشان که تنها جرمشان مشارکت فعال در ستادهای انتخاباتی نامزدهای غیردولتی بوده، در مراجعات مکرر به مراجع قانونی با درهای بسته روبه‌رو می‌شوند. دستگاه‌های ابداع توطئه، اینک کار را به جایی رسانده‌اند که عضویت در ستادهای تبلیغاتی را جرمی نابخشودنی می‌نمایانند و این در حالی است که بارها در بیانات بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی و مسئولان بلندپایه‌ی نظام این‌گونه فعالیت‌ها مورد تأیید و تشویق قرار گرفته است. به راستی اعمال شکنجه‌های مکرر در مورد کسانی که زیر لوای اسلام زندگی می‌کنند، با توسل به کدام اصل قانونی، شرعی و انسانی توجیه‌پذیر است؟ و چگونه می‌توان با سکوت در قبال این همه خشونت و سبعیت، داد از رحمانی بودن نظامی سر داد که شریعت محمدی را راهنمای خویش قرار داده است؟ این روزها دریافت اخبار نگران‌کننده درباره‌ی سلامت جسمی و روانی بسیاری از بازداشت‌شدگان، بر دامنه‌ی نگرانی‌ها افزوده است. اصل زیربنایی برائت و پرهیز از پیش‌داوری (لیس من العدل القضاء علی الثقه بالظن) به آسانی نادیده گرفته می‌شود و پایمال شدن حقوق مصرح در قانون اساسی و قوانین عادی به رویه‌ی جاریه تبدیل شده و البته نتیجه‌ای جز توسعه‌ی بی‌اعتمادی و فاصله گرفتن مردم از حاکمیت در پی نخواهد داشت. این سرگردانی‌ها و نگرانی‌ها بر زندگی گروه بزرگی از شهروندان ایرانی سایه افکنده و به واسطه‌ی اتخاذ شیوه‌های غیرقانونی و خودسری عوامل امنیتی از یک سو و عرق ملی و وفاداری به انقلاب اسلامی و عدم تمایل نسبت به استمداد از مراجع بین‌المللی از سوی دیگر، شرایط بسیار دشواری را برای خانواده‌های زندانیان پدید آورده است.
تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، اقدام قاطع و شفاف نسبت به توقف فرایند امنیتی ساختن فضای پس از انتخابات، کوتاه کردن دست عوامل غیرمسئول، آزادی تمامی بازداشت‌شدگان و بازگرداندن روند رسیدگی به اتهامات به مجاری قانونی است. از شما مراجع عظام تقلید بعنوان مرجع و ملجأ ملت شریف ایران می‌خواهیم که پیامدهای زیانبار اتخاذ شیوه‌های قانون‌گریزانه را به دستگاه‌های ذیربط خاطرنشان ساخته و آنان را نسبت به اشاعه‌ی بیدادگری در نظام جمهوری اسلامی برحذر دارید. این همه، در پرتو کلام امام عدالت که «فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه، و لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه» عرض شد و خداوند سبحان را شاهد و گواه می‌گیریم که جز اصلاح امور این کشور و ملت به چیز دیگری نمی‌اندیشیم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سید محمد خاتمی، مهدی کروبی، میرحسین موسوی ، مرتضی الویری، سید کاظم اکرمی، رحیم ابوالحسنی، مهناز آذرنیا، احمدی‌پور، جمشید انصاری، سید هاشم آقاجری، محسن آرمین، قربان بهزادیان‌نژاد، سعید بیگدلی، محمد باقریان، محسن بهشتی‌سرشت، بهنام بهلومی، علی باقری، حسن بی‌غم، علیرضا بهشتی‌شیرازی، محمدرضا تاجیک، محمد تقی‌خانی، محسن ترکاشوند، محمدعلی توفیقی، مهدی تحققی، عابد جعفری، سید محمدرضا حسینی‌بهشتی، سید علیرضا حسینی‌بهشتی، نجفقلی حبیبی، علی‌محمد حاضری، سید محمود حسینی، فرهاد درویش سه‌تلانی، عبدالرضا رکن‌الدین افتخاری، محسن رهامی، محمد رحیمیان، مسعود روغنی زنجانی، علی زمانی، سعید سمنانیان، علی ساعی، محمد سلامتی، غلامرضا شاه‌حسینی، محمد شهرستانکی، محمود صادقی، حسین صادقی، عبدالله طوطیان، غلامرضا ظریفیان، محمدرضا ظفرقندی، علی عرب‌مازار یزدی، علی‌اکبر عنایتی، حسن عظیمی، سید نورمحمد عقیلی، عباس عبدی، محمدرضا علی‌حسینی، فرامرز فلاحی، محمد فرهادی، حسین فروتن، ابوالفضل قدیانی، محمدکاظم کوهی، ابوالفضل کزازی، فرشاد مومنی، عباس منوچهری، محمد مقدم، علی محدث، حسین مرتضوی، حمید میرزاده، کورس نیک‌نیائی، عبدالله ناصری، محمدعلی نجفی، سید هاشم هدایتی، عباس یزدان‌فر

Comments (1)

در غيبت دانشجويان و خبرنگاران منتقد، هشتمين اردوی سياسی دانشجويان آغاز به کار کرد

روزنامه اعتماد

هشتمين اردوي آموزش سياسي دانشجويان روز گذشته در دانشگاه شهيد عباسپور آغاز به کار کرد، تا بنا بر ادعاي برگزارکنندگان، بيش از هزار دانشجوي فعال سياسي و فرهنگي دستچين شده از دانشگاه هاي سراسر کشور به مدت دو هفته به طور رسمي در متن و جريان امور سياسي قرار گيرند؛ دانشجوياني که به روال معمول سال هاي اخير نماينده يي از انجمن هاي اسلامي، دفتر تحکيم و تشکل هاي منتقد در ميان آنها نيست. کمااينکه از نماينده هاي رسانه ها و روزنامه هاي منتقد از جمله «اعتماد» هم براي تهيه گزارش از اين اردو دعوتي صورت نگرفت، تا همه چيز در هشتمين اردوي آموزش سياسي دانشجويان محدود به دانشجويان و خبرنگاران دستچين شده از سوي برگزارکنندگان باشد.

بنا بر گزارش هاي محدود منتشرشده در اين باره از سوي برخي خبرگزاري ها، دانشجويان در اين اردو با شرکت در کارگاه ها و کلاس هاي آموزشي، حضور در مناظره ها و مباحث آزاد سياسي که با حضور شخصيت هاي سياسي و کشوري برگزار مي شود، در جريان آخرين تحولات سياسي کشور و منطقه قرار خواهند گرفت. اين اخبار در حالي منتشر مي شد که هيچ اشاره يي به جزييات اين برنامه ها در متن اخبار به چشم نمي خورد و مشخص نبود در اين اردو کدام يک از «شخصيت هاي سياسي و کشوري» سخنراني خواهند کرد و کدام يک از موضوعات سياسي کشور و منطقه در دستور کار اردو قرار خواهد گرفت. با وجود اين به نظر مي رسد حوادث اخير پس از انتخابات محور بحث ها و مسائل اردوي سياسي دانشجويان در دانشگاه عباسپور باشد، چنان که يکي از برگزارکنندگان در گفت وگوي کوتاهي که با خبرگزاري مهر انجام داد با اشاره به آن، اهداف کلي اردو را تشريح کرد.

معاون سياسي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها با بيان اينکه «حوادث اخير کشور در هشتمين اردوي آموزش سياسي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر کشور نقد و بررسي خواهد شد» تا حدودي رويکرد اردوي هشتم را مشخص کرد و به تشريح اهداف آن پرداخت؛ «هدف اصلي از برگزاري اين اردو دانش افزايي، بصيرت بخشي و مهارت افزايي دانشجويان و فعالان تشکل هاي سياسي دانشگاه ها است تا با شرکت در اين دوره ها ضمن افزايش مهارت هاي سياسي بتوانند با ارائه تحليل هاي سياسي بر نقش آفريني خود در دانشگاه ها بيفزايند.» ودود حيدري گفت؛ «در بخش دانش افزايي به دنبال افزودن دانش سياسي دانشجويان با ارائه مباحث ايدئولوژي، تاريخ سياسي، فلسفه تاريخ، تاريخ جنبش هاي سياسي معاصر و ادبيات سياسي روز هستيم.» معاون سياسي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها بصيرت بخشي را هدف ديگر اردو دانست و گفت؛ در اين بخش به دنبال آن هستيم که دانش سياسي متناسب با فضاي سياسي قرار گيرد. او گفت؛ يکي از مهم ترين وظايف نهاد، انسجام بخشي تشکيلاتي و وفاق بين تشکل هاي دانشجويي است. در همين راستا بالا بردن سطح دانش نخبگان دانشجويي يکي از اولويت هاي ما و هدف اصلي اين اردوها تاثير گذاري بر نخبگان و تشکل هاي دانشجويي به شکل مستقيم و تاثيرگذار بر کل دانشجويان به صورت غيرمستقيم است. حيدري افزود؛ هدف اين اردوها ارائه آموزش هاي سياسي به چند گروه بوده است؛ اولين آنها اعضاي فعال تشکل هاي دانشجويي هستند که در دانشگاه هاي خود به صورت رسمي فعاليت مي کنند و از سوي مراجع قانوني مجوز فعاليت دريافت کرده اند. بخش دوم نيز فعالان مطبوعاتي و نشريات دانشجويي و به طور کلي رسانه هاي دانشجويي و همچنين اعضاي کانون ها و گروه هاي مطالعات سياسي خواهند بود. او گفت؛ سعي ما در اين اردوها ايجاد بستري مناسب براي انجام فعاليت هاي مختلف از سوي دانشجويان و تشکل هاي دانشجويي است که در چارچوب نظام مقدس جمهوري اسلامي حرکت مي کنند و ما بايد در اين اردو مقدمات اين بستر را فراهم کنيم. معاون سياسي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها اضافه کرد؛ در اين اردوها از ارائه مباحث سياسي در قالب جناح هاي سياسي اجتناب مي شود و حتي سعي شده حضور استادان در اين اردوها به صورتي باشد که شائبه خاصي به وجود نيايد؛ فقط بسترسازي مناسبي صورت مي گيرد تا افراد و گروه هاي سياسي با سليقه هاي گوناگون در داخل نظام فعاليت کنند. وي به حضور شخصيت هاي سياسي در اردو اشاره کرد و گفت؛ هر چند اين اردو بر مبناي آموزش سياسي است اما در کنار برنامه هاي آموزشي شاهد اجراي ميزگردها و پرسش و پاسخ ها خواهيم بود تا با حضور کارشناسان و شخصيت هاي مهم کشوري مباحث روز جامعه مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.

نوشتن دیدگاه

Older Posts »