Archive for ژوئیه 24, 2009

خبر ویژه‌ی «موج سبز آزادی»: محسن روح الامینی چگونه شهید شد

یک روز پس از اعلام خبر رسمی شهادت محسن روح‌الامینی، «موج سبز آزادی» اطلاعات تازه‌ای را درباره‌ی نحوه‌ی شهادت وی به دست آورده است.

بر اساس گزارش‌های رسیده به «موج سبز آزادی» محسن روح‌الامینی که دانشجوی رشته‌ی کامپیوتر دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران بوده، در روز 18 تیر بازداشت شده و پس از آنکه سرش با ضربه‌ی باتوم می‌شکند، علائم عفونت مننژیت در وی دیده می‌شود. اما با وجود آنکه وی پس از دستگیری در بیمارستان شهدای تجریش بستری می‌شود، از رسیدگی جدی به عفونت زخم وی جلوگیری می‌شود تا آنکه وی از دنیا می‌رود.
گزارش «موج سبز آزادی» حاکی است پیکر وی برای چندین روز در سردخانه‌ای در کهریزک، که گفته می‌شود اجساد دیگری نیز در آنجا نگهداری می‌شود، نگهداری می‌شده است.

Comments (6)

به یاد احمد و برای پورسام*؛ عمار ملکی

احمد زیدآبادی انسانی بزرگ و از اهالی امروز است. خوش فکر است و خوش صحبت. هر که با او قرین بوده باشد، می‎داند که همنشینی با او لذت بخش است و هم صحبتی اش پر بار و مفید. خوش مشرب است و سرحال. صادق است و ساده. عمیق و صریح. دانش آموخته ایست برای فردای ایران. تردید ندارم که او از مقامات پر افتخار فردای ایران دموکراتیک خواهد بود.

تحلیلهای مختصر و مفیدش و سبک نگارش ساده و بی ابهامش، هم پر محتوا و راهبردی است و هم آموزنده و راهگشا. همه خوانندگان تحلیلهایش می‎دانند که اینروزها جای مطالب او خالی است و البته این همان است که دشمنانش میخواستند. آنها که او را به اسارت گرفته اند، امید داشتند که ننوشتن و نگفتن او شاید مشکلاتشان را چند روزی کم کند. درحالیکه غافل از این بودند که احمد زیدآبادی راهش را نشان داده است و تمامی تحول‎خواهان حرفش را می‎دانند و مسیرش را میشناسند. او بارها به اسارت دشمنان آزادی و عدالت گرفتار آمده و هر بار درس مقاومت را به دیگران آموخته است.

اما اگر قلم او را از دوستداران و مخاطبانش دریغ کردند، بیش از همه حکومت را از دانش او محروم کرده اند. میدانید چرا؟ زیرا مقامات جمهوری اسلامی میدانند که او تحلیلگری است که مسائل منطقه خاورمیانه و حرکتهای بازیگران آنرا خوب میشناسد. مطالعه ای عمیق دارد و تحلیلهایش سطحی نیست. از اینرو حکومت اگر چه همواره او و نظراتش را بی پروا می‎کوبد، اما بیش از همه از تحلیلهایش استفاده می‎کند، چرا که خود تحلیلگرانی با این حد دانش و استعداد و شناخت از مسائل ندارد. تحلیلگران حکومتی، بیشتر آنچه که مقامات بالا علاقه دارند بشنوند را میگویند و نه آنچه را که واقعیت دارد و شواهد نشان میدهند. از اینرو تحلیلهای افراد مستقل و باسوادی مانند زیدآبادی برای آنها تعیین کننده تر از تحلیل بادمجان دور قاب چین هایشان است و اینرا خودشان خوب میدانند. به همین دلیل است که حتی رادیوی جمهوری اسلامی بارها ازاحمد زیدآبادی به عنوان تحلیلگر مسائل بین المللی دعوت به مصاحبه کرده است. در نتیجه حکومت در شرایط حاضر با خبرهای خطرناکی که در رابطه با تصمیمات اسرائیل شنیده میشود، از آزاد نبودن امثال زیدآبادی و فقدان تحلیل وی ضرر خواهد کرد.

از سوی دیگر، اگر علت نگه داشتن زیدآبادی توهم و سراب اعتراف گرفتن باشد، او را که قبلا آزموده اند. روزهایی که بسیاری از روزنامه نگاران و طنزپردازان را ناجوانمردانه وادار به گفتن «من خرگوشم» کردند، او را نتوانستند بشکنند. علاوه بر این، اعترافات زیدآبادی درباره انتخابات، روز قبل از زندانی شدنش در مقاله‎ای بقلم خودش منتشر شد. (1)

در آن مقاله او درباره انتخابات ایران اعتراف کرد که: «من نیز مثل بسیاری از هموطنان از نگاه واقع بینانه به تدریج فاصله گرفتم و خوش بین شدم و به همان اندازه كه خوش بین شدم از واقعیت دور افتادم.»

او در همان اعتراف نامه نوشت: «راستش را بخواهید من هر گاه می‌خواهم رفتار دولت‌های جهان را تحلیل كنم، خودم را به جای آنها فرض می‌كنم و آنگاه با در نظر گرفتن منافع، محدودیت‌ها و امكانات پیش رو، رفتار آنها را حدس می‌زنم. متاسفانه در این دور از انتخابات، من همین منطق را در باره حكومت ایران نیز به كار بردم، اما گمراه شدم.»

زیدآبادی در آن مقاله همچنین اعتراف کرد که «منطق حكومت ایران اما با منطق مورد نظر ما كاملا متضاد است.» و در آخر نیز اعتراف کرده بود که «این انتخابات درسی بود برای همه ما تا برای ورود به صحنه رقابتی ناعادلانه حریص نشویم و استانداردهای یك انتخابات آزاد را كوچك نشمریم.»

آقایان زندانبان، این تمامی اعترافاتی بود که احمدزیدآبادی ممکن است درباره آنها برای شما بگوید و بنویسد و جز اینها از فکر و اندیشه احمد زیدآبادی بیرون نمی آید. پس بیش از این بدنامی برای خود نخرید و نگذارید آه فرزندان نازنین و همسر عزیز او بیشتر گرفتارتان کند.

اما درددلی با پوریا، پارسا و پرهام – فرزندان احمد – که دلم برایشان خیلی تنگ شده است. آنها هر کدام تجسمی از بخشی از دوران کودکی و نوجوانی من هستند. میدانم که دلشان برای آغوش پدر مهربانشان چقدر تنگ شده است و چه قدر مشتاق سفر رفتن دوباره با او هستند.

من حافظه خوبی ندارم و مخصوصا از دوران کودکی ام بندرت تصاویر واضحی را به یاد میآورم. اما صحنه‎های حوادثی را از سنین خردسالی بیاد دارم که نشان از تاثیر عمیق آنها بر روح کودکی ام بوده است. یکی از خاطرات سنین 5 تا 7 سالگی ام که هرگز از ذهنم نمیرود و حتی تصویر مکان آنرا خوب به یاد دارم، صحنه های فضای زندان قزل حصار است. زندانی که محل دیدار من و پدرم برای مدت 5 سال بود. من چون جثه کوچکی داشتم و کمتر از سن واقعی ام نشان میدادم، اجازه داشتم که در ملاقاتهایی که به خانواده میدادند برای 5 دقیقه به طور حضوری با پدرم ملاقات کنم و او را برای لحظاتی در آغوش بکشم و از نوازش پدر آرام بگیرم (زیرا طبق قانون زندانبان، بچه های بزرگتر از 5 سال نباید به ملاقات حضوری میرفتند). البته در سالهای دهه 60 این ملاقاتها بعد از دو سال بی‎خبری و ندیدن پدر بود. در آن سالهای بیخبری و اضطراب، بخاطر فشار روحی وارده بر کودکی 4 ساله، مشکل جسمی عجیبی برای پای من بوجود آمد که پزشکان همگی به قطع یکی از پاهای من نظر دادند و البته خواست خدا آن بود که با درمان معجزه آسایی، پای خود را از دست ندهم، اگر چه که هرگز این پا برایم پا نشد. اینها را نوشتم تا بگویم که خوب میفهمم که دوری از حضور پدر در خردسالی چه حسی دارد، مخصوصا برای کودکی که درک نمیکند چرا باید پدرش که دانشگاهی بوده و از نخبگان است را در زندان ببیند. اما شاید آنروزها، در ناخودآگاه من تاثیر دیگری هم داشت. شاید من که کوچکترین فرزند خانواده بوده و در سنین بحرانی شاهد حضور پدر بی گناهم در زندان بودم، بیش از دیگر فرزندان، درگیر آرمانهایی شدم که پدرم را بخاطر آنها زندانی کرده بودند. از اینرو بزرگتر که شدم با تمامی وجودم معنای این جمله را فهمیدم: «آنکه برای آزادی ملتش مبارزه میکند، آزادی خودش را از دست میدهد». آری، من علاقمند به مسائل اجتماع، فرهنگ و سیاست شدم و آنکه مرا به اصطلاح سیاسی کرد، زندانبان حاکم بود.

و امروز انگار تاریخ بار دیگر تکرار شده است. پرهام 7 ساله است و پدر بی گناهش در زندان. بار گذشته که احمد زیدآبدی در زندان بود، پارسایش در سنین خردسالی بود. آنها در تحمل زندان، کمتر از پدرشان سختی نکشیدند. خدا کند که سلامت باشند و روحشان طاقت بیاورد. مطمئن باشند که شب میرود و روسیاهی به ذغال میماند.

اما فردا آنها از یاد نمی برند که پدرشان را بیگناه در زندان نگه داشتند و با قصد تجاوز به حریم خانه شان، قلبهایشان را به تپش انداختند. فردا که آید، آنها کتابهای پدر را ورق می‎زنند و قلم پدر را به دست می‎گیرند و با ذهن «پویا»ی خویش، برای آزادی و آبادی سرزمین «پارسا»یان – ایران – گام برمی‏دارند.

امیدوارم وقتی که پارسا و پرهام برای کودکان فردا می‏نویسند، دیگر این خاطرات تجربه نشود و تنها برای آن بنویسند که بچه های فردا یادشان نرود که روزی روزگاری حکومتی که نام دینی بر خود نهاده بود، با نخبگان کشورش چه می‏کرد تا بچه های فردا بدانند که مقاومت این پدران و صبوری این فرزندان و همسران بود که آزادی و عدالت فردا را به بار آورد.

————————————————————————————-

* پورسام: ترکیبی از پوریا، پارسا و پرهام اسم فرزندان احمد زیدآبادی است. در اشعار فردوسی، پورسام به جای رستم به کار رفته است. (لغت نامه دهخدا)

(1) مقاله «دو نكته‌ كه نباید فراموش كرد»، احمد زیدآبادی، سایت روزآنلاین، 25 خرداد 1388
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2009/j…

نوشتن دیدگاه

ممنوع‌التصویری نماینده اصولگرا به خاطر شرکت در نماز جمعه هاشمی

امیررضا خادم، نماینده‌ی اصولگرای مجلس هفتم که در انتخابات اخیر از میرحسین موسوی حمایت کرد، در وبلاگ شخصی‌اش خبر داده که به علت شرکت در نمازجمعه‌ی هاشمی رفسنجانی، ممنوع‌التصویر شده است. متن نوشته‌ی خادم را به نقل از وبلاگش در ادامه می‌خوانید:

دیروز رفته بودم سالن اجلاس سران که محل برگزاری مسابقات بین‌المللی قرآن است. فضای زیبا و روحانی بسیار دلنشینی داشت. از کشورهای مسلمان جوانان بسیاری آمده بودند و در حال رقابت قرآنی با یکدیگر بودند.
در حاشیه این رقابتها مثل بسیاری جاها که می‌روم، دعوت شدم تا برای مصاحبه تلویزیونی در خصوص این رقابت‌ها بروم بیرون از سالن اصلی. گفتم چند دقیقه دیگر می‌آیم.
بعد از گذشت چند دقیقه، زمانی که قرائت یکی از قاریان تمام شد، رفتم بیرون و از چند تا از خبرگزاری‌ها و غرفه‌های حاضر در نمایشگاه جانبی مسابقات دیدن کردم و با آنها هم مصاحبه‌ای داشتم.
در بین بازدیدی که از غرفه های گوناگون داشتم ، یکی از دوستانم دم گوشم گفت: یکی از تصمیم‌گیران دوربین صدا وسیما مستقر در سالن گفته با تو مصاحبه نکنن، چون هفته گذشته در نمازجمعه به امامت آقای هاشمی حضور داشته‌ای و عکست را در سایتها دیده!
حقیقتش اینه که اولا نمی‌دونستم رفتن به نماز جمعه هم گاهی خوب و گاهی بد شده و ثانیا شاید زیاد هم برای من حیاتی نباشد مصاحبه کردن در مقابل دوربین یک برنامه، آن هم به اتهام رفتن به نماز جمعه و یا رای دادن به یکی از کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان! اما نگران کننده خواهد بود که چنین مسئله‌ای در رسانه ملی واقعیت داشته باشه و آنچه برای خودم اتفاق افتاد و یا در نشریات نوشته شده بود که با فعالیت بیش از ۲۰۰ هنرمند در برنامه‌های صدا وسیما مخالفت شده، واقعیت داشته باشه.
من در طول ۴ سال فعالیتم در مجلس هفتم صادقانه باید بگم در مراودات کاری که با مهندس ضرغامی داشتم، رییس رسانه ملی رو فردی دیدم که خیلی تلاش داشت صدا و سیما را در منظر عموم رسانه‌ای مستقل و فراجناحی و تنها در مسیر نظام و رهبری معرفی کند و به همین خاطر اتفاقاتی که در این مدت دیده می‌شود و شنیده، با مدیریتی که من از ضرغامی شناختم، همخوانی ندارد و بسیار تعجب‌آور است.
آیا هنوز مهندس ضرغامی رسانه ملی را اداره می کند؟!

Comments (2)

فراخوان عفو بین‌الملل برای همبستگی با مردم ایران

دویچه‌وله

خانم روت يوتنر، مسئول بخش خاورميانه‌ى سازمان عفو بين‌الملل در آلمان است. در اين مصاحبه او به پرسش‌هاى بخش فارسى صداى آلمان درباره‌ى «فراخوان همبستگى» اين سازمان با مردم ايران در روز ۳ مرداد (۲۵ ژوئيه) پاسخ مى‌دهد.

خانم يوتنر، كدام سازمان‌ها و از چه كشورهايى فراخوان روز ۲۵ ژوئيه را براى اعتراض و همبستگى با مردم ايران سازماندهى كردند؟

شبكه‌‌‌‌اى كه فراخوان بين‌المللى سازمان عفو بين‌الملل را براى همبستگى با مردم ايران سامان داد از سازمان‌هايى در سراسر جهان تشكيل شده است. ما سازمان‌هاى شركت‌كننده‌اى از سراسر جهان داريم. براى نمونه از ايالات متحده، اسپانيا، تركيه، آلمان، آمريكاى جنوبى، لبنان و ساير كشورها و قسمت‌هاى جهان. شبكه‌اى بين‌المللى از سراسر جهان و بسيارى از شهرهاى آلمان در اين برنامه شركت خواهد داشت. برنامه‌ها شامل فراخوان‌، راهپيمايى، انتشار بيانيه‌ها و هشدار به دولت ايران خواهند بود كه طى آنها مردم همبستگى خود را با زنان و مردان ايرانى نشان مى‌دهند. با مردمى كه در پی اعتراض‌هاى مسالمت‌‌آميز گرفتار خشونتى گسترده و سركوب بى‌رحمانه‌ى دولت ايران هستند.

فراخوان كنونى سازمان عفو بين‌الملل به طور مشخص چه هدف‌هايى را دنبال مى‌كند؟

ما نهادهاى حقوق بشرى قصد داريم با اين فراخوان بين‌المللى كه فردا برگزار مى‌شود، نشان دهيم كه براى تحقق حقوق بشر در ايران و حفا‌ظت از آن فعال هستيم. هدف نشان دادن اين موضوع است كه اعتراض‌ها در ايران به نتايج انتخابات رياست جمهورى براى رسيدن به حقوق انسانى هستند. دفاع از حق اساسى آزادى بيان، حق آزادى اجتماعات، حق آزادى مطبوعات در ايران از هدف‌هاى ماست. ما از اين خواسته‌هاى مردم ايران حمايت مى‌كنيم. به همين دليل فراخوان همبستگى با مردم ايران را منتشر كرده‌ايم.

ما خواستار آن هستيم كه تمام فعالان سياسى‌اى كه تنها به دليل شركت در اعتراض‌هاى مسالمت‌آميز و بيان بدون خشونت خواست خود دستگير شده‌اند و در مكان‌هاى نامعلومى نگهدارى مى‌شوند، فوراَ و بدون قيد وشرط آزاد شوند.

تا كنون چه واكنش‌هايى به اين فراخوان وجود داشته است؟

ما تاكنون در آلمان واكنش‌هاى مثبت بسيارى داشته‌ايم، به‌خصوص در شهر برلين، مقر بخش آلمانى سازمان عفو بين‌الملل، سازمان‌هاى بسيارى هستند كه ما را پشتيبانى مى‌كنند. ما فراخوان خود را با همكارى گزارشگران بدون مرز، انجمن قلم آلمان (پن) و داوطلبان بسيارى از ميان شهروندان سازماندهى مى‌‌كنيم. ابتكارات ديگرى نيز براى برگزارى تجمع‌هايى در زمان‌هاى ديگر، در ساير بخش‌هاى برلين وجود دارند. به واسطه‌‌ى اين امر ما فكر مى‌كنيم، پيام آشكار حمايت خود را براى مردم ايران مى‌فرستيم و آن را در عمل نشان مى‌دهيم.

سازمان عفو بين‌الملل چندى پيش در اقدامى مشابه خواستار آزادى منصور اسانلو نيز شده بود. از نظر شما فراخوان‌هاى اين چنينى چه تأثيرهایی مى‌توانند داشته باشند و تا چه حد مى‌توانند وضعيت سياسى ايران را تغيير دهند؟

فراخوان‌ها و اقدام‌هاى ما از چند نظر تأثيرگذار هستند. آنها از يک سو براى افراد گرفتار خشونت، دستگيرشدگان و اعضاى خانواده و دوستان آنها اهميت دارند. از سوى ديگر آنها از اين راه درمى‌يابند كه تنها نيستند. سرنوشت آنها مورد توجه تمام نهاد‌هاى حقوق بشرى جهان است و ما با آنها همبستگى خواهيم داشت. پيام ديگرى كه ما با فعاليت‌هاى خود مى‌فرستيم، دولت ايران و مسئولان اين كشور را هدف مى‌گيرد. موضوع اين نيست كه كشورهاى بيگانه در امور داخلى كشورى مانند ايران دخالت كنند؛ بلكه هدف آن است كه انسان‌هاى ديگر در سراسر جهان نشان دهند كه حقوق بشر امورى جهانى هستند و اعتبارى جهانى دارند. موضوع در اينجا حقوق اساسى انسان‌هاست. وقتى براى دفاع از اين حقوق وارد عمل مى‌شويم، كار ما جنبه‌ى دخالت در امور داخلى كشورى ديگر را ندارد. هدف ديگر ما آن است كه اين پيام را آشكارا به دولت ايران برسانيم.

مصاحبه‌گر: پویا راستین
تحریریه: بهرام محیی

Comments (1)

دور بی‌افتخار دولت ایران با کنسرت مدونا در اروپا

رادیوزمانه

نیکولاس نیک‌سادات

حمایت هنرمندان کم و بیش نامدار سراسر جهان از معترضان به نتایج انتخابات اخیر ایران به شکل‌های گوناگون ادامه دارد. پس از آن‌که مچ‌بندهای سبز به سالن مُد رم راه پیدا کردند، یک ویدیو کلیپ مدونا هم با توجه به ناآرامی‌های ایران به روز شده است.

اگر در این ویدیو معترضان ایرانی در کنار برخی مشاهیر آزادی‌خواه تاریخ قرار گرفته‌اند، دولتشان (سه بار) همردیف بدنام‌ترین دیکتاتور‌ی‌های جهان به نمایش در می‌آید.

هفته گذشته، هفته‌ی مُد رم در ایتالیا بود. گییرمو ماریوتو Guillermo Mariotto، از مزون گاتینونی Gattinoni، در طراحی‌اش از رنگ‌ها، برش‌ها، و حجم‌ها گرفته تا حتا نامگذاری جامه‌ها از سال جهانی ستاره‌شناسی و چهلمین سالگرد فرود انسان بر ماه الهام گرفته بود.

اما ماریوتو از رویدادهای بزرگ سیاسی و اجتماعی جهان نیز غافل نمانده بود. از این‌رو یکی از جامه‌ها برای فروش در مزایدهای به سود زلزله‌زدگان زمین‌لرزه اخیر ایتالیا طراحی شده بود. از سوی دیگر، مانکن‌های گاتینونی که بر سکوی مد می‌خرامیدند مچ‌بندهای سبز بسته بودند. طراحشان نیز با تی‌شرتی که «ندا زنده است» بر آن نوشته شده بود، در پی مانکن‌ها وارد صحنه شد و همگی دستانشان را با نشانه V بلند کردند.

«برخیز! وقتش رسیده!» (مدونا، آهنگ Get up)

در جهان موسیقی نیز تنظیم (ریمیکس) جدید یک ویديوی مدونا که به تازگی از سایت یوتوب هم سر برآورده، رویدادهای اخیر ایران را در خود لحاظ کرده است. در ویدیوی «احمق شو» (Get stupid) تصاویری می‌بینیم از سخنرانی احمدی‌نژاد، و در پی آن معترضان ایرانی که پیکر کشتگان خشونت‌های خیابانی اخیر را حمل می‌کنند. طبیعتاً ثانیه‌ای از فیلم کشته شدن ندا آقا سلطان هم نمی‌توانست در این ویدیو گنجانده نشود.

این ویدیو را یوهان سودربرگ، کارگردان سوئدی، برای تور Sticky and Sweet امسال (۲۰۰۹) مدونا کارگردانی کرده است که از این ماه آغاز شده و بسیاری از شهرهای اروپایی را شامل می‌شود. از آن به عنوان میان‌پرده استفاده می‌شود، یعنی به هنگام استراحت میان دو اجرای زنده به نمایش در‌می‌آید.

این ویدیو سرشار است از تصاویر مشکلات کنونی جهان که به سرعت در برابر چشمان بیننده رژه می‌روند، به ویژه بحران مالی، نابودی محیط زیست، جنگ و خشونت. مدونا در آن پی در پی بیننده را به اقدام برای نجات جهان فرامی‌خواند و یادآوری می‌کند که وقت اندک است.

در بخشی از کلیپ دیکتاتورهای شناخته شده را می‌بینیم که برای هواداران مشتاقشان سخنرانی می‌کنند. پس از تصویر هر دیکتاتور، صحنه‌هایی از کشتارهایی که او موجب شده می‌بینیم. هیتلر، البشیر (دیکتاتور سودان)، احمدی‌نژاد، رییس جمهور چین، آیت‌الله خامنه‌ای، و کیم جونگ ایل (دیکتاتور کره شمالی) به ترتیب پدیدار می‌شوند. حرکت لب‌های احمدی‌نژاد به گونه‌ای انتخاب شده که انگار می‌گوید: «Get stupid»!

اندکی بعد «صف» دیگری از دیکتاتورها به نمایش در می‌آید: دیکتاتور نظامی برمه، موگابه رییس جمهور زیمباوه، لوکاشنکو ملقب به «آخرین دیکتاتور اروپا» از روسیه سفید و‌… دوباره احمدی‌نژاد!

ثانیه‌هایی بعد نوبت به مشاهیر و نمادهای آزادی‌خواهی، حمایت از محیط زیست، و جنبش صلح‌طلبی می‌رسد. این‌جاست که تظاهرکنندگان «جنبش سبز» و همچنین سنجاقی را می‌بینیم با جمله «رأی من کجاست؟» تظاهرکننده گمنام چینی‌ای را می‌بینیم که تصاویر قد برافراشتنش در برابر تانک‌ها در میدان «تیان‌آن‌من» به نماد آن قیام تبدیل شد.

از جمله دیگر شخصیت‌های این قسمت که با صدای کف زدن همراه است، آن سان سو کی، دالایی لاما، ماندلا، مادر ترزا و البته ال گور چند رییس جمهور کم و بیش برجسته آمریکایی از حزب دمکرات هستند!

گفتنی است که در نسخه پیشین این ویدیو نیز جمهوری اسلامی از تیغ انتقاد مدونا بی‌نصیب نمانده بود: اگرچه در آن خبری از احمدی‌نژاد نبود، تصویر آیت‌الله خامنه‌ای و بلافاصله جنگجویان مسلح (احتمالاً لبنانی) دیده می‌شدند که صورتشان را پوشانده‌اند.

این نخستین بار نیست که مدونا از موضوع‌های سیاسی و حساس در ویدیوهایش استفاده می‌کند. برعکس، سکس، بارداری پیش از ازدواج، جنگ و مذهب بارها در آهنگ‌هایش مطرح شده‌اند. برای نمونه، ویدیوی Like a prayer (۱۹۸۹) به دلایل صحنه‌های گوناگون، از جمله صلیب‌هایی که در آتش می‌سوختند، هدف انتقاد قرار گرفته بود.

در سال ۲۰۰۳ و همزمان با جنگ آمریکا در عراق نیز مدونا ویدیوی American life را که در آن تصاویر بحث‌انگیزی از نیروهای مسلح آمریکایی، قربانیان جنگ، و جورج بوش دیده می‌شدند، عوض کرد. او در بیانیه‌ای دلیل این تصمیم را «حمایت از سربازان آمریکا و احتمال برداشت اشتباه از ویدیوی نخست» دانست.

البته همیشه هستند کسانی که هدف هنرمندان را از فعالیت‌های خیریه و این‌گونه حمایت‌های سیاسی، بالا بردن محبوبیت و درآمدشان می‌دانند. اما برای اغلب کامنت‌گذاران ایرانی، این‌که دست کم در خارج از کشور به جای این‌که «اوباش» بخوانندشان، حمایتشان می‌کنند، مایه خرسندی است.

یکی می‌نویسد: «اگر هدفشان تبلیغات (برای فروش) هم باشد تأثیرش در اذهان دنیا زیاد است.» خلاصه با این همه درد و مشکل در دنیا، هر جنبشی برای آن‌که در افکار عمومی جهانیان دوام بیاورد نیاز به «بازاریابی» دارد. از هرچه گذشته، مگر خود سازمان ملل برای مسایل عمده جهانی از هنرپیشگان هالیوود به عنوان سفیر استفاده نمی‌کند؟

Comments (1)

آیت‌الله بیات زنجانی: اگر اعترافی اخذ شود دلیل پاکی بازداشت‌شدگان است

دویچه‌وله

آیت‌الله بیات زنجانی ضمن دفاع از مواضع هاشمی رفسنجانی، وی و کروبی را از معدود سرمایه‌های انقلاب خواند. به گفته‌ی زنجانی، هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار، تخلف از قانون است. وی مشروعیت نظام را در گرو رأی مردم دانسته است.

آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی، یک مرجع تقلید شعیه و از نمایندگان دوره‌های گذشته‌ی مجلس ایران است. وی در سخنان خود پیرامون مواضع اکبر هشمی رفسنجانی در مورد رویدادهای اخیر پس از انتخابات که خبرگزار ایلنا آن‌را منتشر کرده است، با دفاع کامل از رئیس مجمع تشخیص نظام و مهدی کروبی، آنان را در زمره «یاران اصیل انقلاب» دانسته و منتقدان هاشمی را «سیلی‌خوردگان از امام» خوانده است.

وی در بخشی از سخنان خود، منتقدان هاشمی و کروبی را به شدت به باد انتقاد گرفته که «این افرادی که امروز مثل بلبل حرف‌هایی علیه شخصیت‌های انقلاب را می‌زنند اگر یک روز در زندان شاه بودند نه تنها خودشان را از دست می‌دادند حتی مکان امام (ره) و اسرار ایشان را لو می‌دادند و خیلی از مسایل را بیان می‌کردند.»

بیات «تخریب شخصیت‌های اصیل انقلاب» را تخریب قرائتی از نظام دینی می‌داند که آیت‌الله خمینی آن‌را پایه‌گذاری کرده است. به گفته وی، «وقتی آن قرائت از نظام دینی خراب شد، جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تبدیل می‌شود و چیزی می‌شود مانند بسیاری از حکومت‌های التقاطی به نام اسلام».

بیات زنجانی در این بخش از سخنان خود، به جبهه‌ی کسانی می‌پیوندد که با روند کنونی، جمهوریت نظام را در خطر می‌دانند و معتقدند جریانی برگرفته از برداشت‌های تندروانه گروهی از اسلام که اتفاقا اعتقادی به جمهوریت نیز ندارند، تلاش می‌کند حکومتی اسلامی را جایگزین جمهوری اسلامی کنند.

این موضوع در مبارزات انتخاباتی سال ۸۴ نیز برجسته شد. زمانی که محمود احمدی‌نژاد برای نخستین بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد، گروهی از منتقدان او معتقد بودند که وی در سخنان خود در مورد حکومت، همواره از عبارت «حکومت اسلامی» به‌جای «جمهوری اسلامی» استفاده می‌کند.

«مشروعیت در گرو اعتماد مردم»

در نگاه هاشمی رفسنجانی که در نماز جمعه مطرح شد، مشروعیت نظام را مردم تعیین می‌کنند. این دیدگاه به شدت مورد انتقاد محمد یزدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت. وی مشروعیت حکومت اسلامی را از آن خدا دانست و مردم را تنها تعیین‌کننده مقبولیت حکومت خواند. احمد خاتمی، عضو خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران نیز در تازه‌ترین سخنرانی خود، مشروعیت همه در نظام اسلامی را با ولی‌فقیه دانسته است.

بیات زنجانی در مقابل، تخریب‌کنندگان هاشمی را «مقلد ماوردی» نامیده و به جریان ردصلاحیت‌ها اشاره کرده است: «یکی از آقایان به خود من صراحتا گفت که ”اهل حل و عقد ۷ نفر هستند ما ۱۲ نفر“!!» به اعتقاد زنجانی، «»تغلب» مشروعیت را درست نمی‌کند و قدرت مشروعیت‌آور نیست. مشروعیت باید با اعتماد مردم به‌دست بیاید و با توصیه و استخلاف مشروعیت به‌وجود نمی‌آید.»

«اعترافات»

موضوع دیگری که در روزهای اخیر بارها در رسانه‌ها مطرح‌شده، احتمال پخش «اعترافات» دستگیرشدگان در حاشیه‌ی ناآرامی‌های اخیر در تهران است. بسیاری از منتقدان، استفاده از این شیوه برای اغنای افکار عمومی را شیوه‌ای «نخ‌نماشده» می‌دانند.

بیات زنجانی پا را از این حد فراتر می‌گذارد. وی که خود مرجع تقلید است، در خصوص مبنای شرعی و قانونی چنین «اعترافاتی»، به اصول ۳۲ و ۳۸ قانون اساسی ایران، در خصوص نحوه‌ی بازداشت افراد و شکنجه برای گرفتن اقرار و اعتراف، اشاره می‌کند. زنجانی می‌گوید: «هیچکس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون آن‌را معین می‌کند». وی در خصوص شکنجه تاکید دارد که «هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار یا کسب اطلاع ممنوع است و متخلف از این اصول طبق قانون مجازات می‌شود به همین دلیل اگر صدا وسیما این‌گونه اعترافات را پخش کند متخلف است و نیز اگر دستگاه قضایی در اخذ این اعترافات نقش داشته باشد نیز متخلف است.»

آیت‌الله بیات زنجانی مطرح‌شدن این دست موضوعات را موجب خدشه‌دارشدن «ذهنیت عامه مردم به انسان‌های خدوم» انقلاب ایران می‌داند. به گفته او «اگر اعترافی اخذ شود دلیل «بری» بودن و پاکی بازداشت‌شدگان است. با این‌گونه برخوردها نمی‌توان کسی یا اندیشه‌ای را محکوم کرد و من توصیه می‌‌کنم که آقایان اخلاق را رعایت کنند و هشدار می‌دهم که از انتقام خداوند بترسند و باید سرنوشت قدرت‌های بزرگ مانند شوروی برای آنها درس عبرتی باشد.»

نوشتن دیدگاه

سید رضا اکرمی، قربانی جدید حذف کودتاچیان / برکناری دبیر جامعه وعاظ تهران به علت حمایت از موسوی

حجت‌الاسلام سيد رضا اكرمي، دبیر جامعه وعاظ تهران، که در انتخابات دهم ریاست‌جمهوری رئیس جبهه‌ی اصولگرایان حامی میرحسین موسوی بود، از سمت خود برکنار می‌شود.

سایت رجانيوز که به ستاد کودتا نزدیک است، با ذوق‌زدگی از این موضوع خبر داده و ادعا کرده: تعطيل شدن فعاليت‌هاي جامعه وعاظ تهران به‌دليل مشغله نمايندگي مجلس و مواضع سياسي اكرمي موجب اعتراض اغلب اعضاي جامعه وعاظ تهران بود كه آيت‌الله مهدوي‌كني دستور داد محل استقرار اين تشكل روحاني از مسجد المهدي(عج) تهران به دفتر جامعه روحانيت مبارز تهران منتقل شود.
به نوشته‌ی این سایت، دوشنبه هفته‌ي آينده درخصوص جايگزين اكرمي تصميم‌گيري خواهد شد و احتمالاً‌ در حضور مهدوي‌كني رأي‌گيري در اين زمينه انجام خواهد شد. از حجت‌الاسلام عبدوس و حجت‌الاسلام شجوني به‌عنوان گزينه‌هاي جايگزين اكرمي ياد مي‌شود.
«موج سبز آزادی» خاطرنشان می‌کند که عبدوس و و شجونی از معدود اعضای جامعه روحانیت هستند که در انتخابات گذشته حاضر شدند به طور رسمی از احمدی‌نژاد حمایت کنند.

نوشتن دیدگاه

سیاست در ایران، روشنفکران و دانشجویان علیه استبداد

رادیوفردا

فرج سرکوهی (منتقد و روزنامه نگار)توسط

موضوع اصلی کتاب «سياست در ايران، گروه ها، طبقات و نوسازی‏‏»، نوشته جيمز آلبن بيل، که اخیرا منتشر شد، تحلیل ساختارهای طبقاتی و سیاسی ایران پیش از انقلاب اسلامی و کالبد شکافی آکادمیک سقوط استبداد پهلوی است. اما بسیاری از مباحثی که در این کتاب مطرح شده اند، به ویژه نقش لایه های اجتماعی متمایل به مدرنیته در سقوط استبداد، تضاد و مبارزه بلوک روشنفکران، طبقه متوسط و دانشجویان با شیوه های سنتی استبداد حکومتی و ناکارایی سرکوب و استبداد سنتی در مدیریت جامعه ای متحول، برخی از مهم ترین ابعاد جامعه کنونی ما را نیز تصویر و تحلیل می کنند.

جيمز بيل در كتاب سياست در ايران نشان می دهد که حتی رفرم اجتماعی و اقتصادی بزرگی چون «انقلاب سفید» در آغاز دهه چهل، با بندهایی چون «تقسیم اراضی بین روستاییان بی زمین و حق رای زنان»، که در کنار اهداف گوناگون خود «حفظ نظام» را نیز هدف گرفته بود، به دلیل ارائه محتوای نو در قالب کهن استبداد، ممنوعیت حضور و مشارکت نهادهای مستقل مردمی در عرصه سیاست و مبارزه بلوک روشنفکران، طبقه متوسط و دانشجویان با استبداد، نتوانست نظام و سلطنت پهلوی را حفظ کند.

مولف کتاب سیاست در ایران از پژوهشگران و مدرسان سرشناس ایران شناسی در آمریکا و در ایران نیز نامی آشنا است و بخش هایی از کتاب «عقاب و شیر» او در باره روابط آمریکا و ایران پیش از این به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

کتاب سیاست در ایران، در شش فصل با عنوان های ساختار اجتماعی ايرانی – اسلامی، ‏‏روشنفكران حرفه ای- ديوان سالار طبقه جديد، براندازان ـ از خود بيگانگی نظام ايدئولوژيک، فن سالاران ـ ‏سياست نارضايتی از روش كار، بند و بست چيان ـ دفاع از نظام شبكه ای و انقلاب سفيد ـ سياست حفظ نظام، تالیف شده و علی مرشدی زاد‏ آن را به فارسی برگردانده است.

‏جيمز بيل در کتاب سیاست در ایران اصلاحات پهلوی دوم را در پیوند با صورت بندی طبقات در جامعه ایرانی بررسی و طرحی از صورت بندی و تحول طبقاتی جامعه ایرانی از دوران ساسانیان تا دهه های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی به دست می دهد و در ادامه ظهور و رشد شتابان طبقه متوسط جدید، گرایش این طبقه به مدرنیته و تمایل آن به حضور فعال در تعیین سرنوشت جامعه و شکست برنامه های شاه ِ پهلوی را در مهار این طبقه بررسی می کند.

جيمز بيل در کتاب سیاست در ایران حد و اندازه های واقعی نقش اساسی و مهم حاشیه نشینان فقیر شهری را در سقوط استبداد سلطنتی تا حدی نادیده می گیرد اما در دو فصل آغازین کتاب خود نقش طبقه متوسط، روشنفکران و دانشجویان را در شکست استبداد به تفصیل بررسی و تحلیل کرده و نشان می دهد که روشنفكران ایرانی، به رغم شمار اندک خود، در مبارزه با استبداد و سقوط پهلوی دوم، نقشی موثر و اساسی داشتند.

مولف کتاب سیاست در ایران فصل سوم کتاب خود را به تحلیل جنبش دانشجویی اختصاص داده و بر آن است که این جنبش، به رغم سرکوب مدام و خشن، از زمینه های اصلی مبارزه علیه استبداد، از عوامل اصلی سقوط نظام شاهنشاهی پهلوی و بستر اصلی تولید و بازتولید تضاد نخبگان با نظام سیاسی بود.

فصل چهارم کتاب سیاست در ایران به تحلیل پدیده فساد در راس و بدنه حکومت و فصل پنجم به بررسی نقش فن سالارانی اختصاص یافته است که با وعده «اصلاح ساختار حکومتی از درون» به حکومت پیوستند و اما در عمل کاری جز تولید و آرایش استبداد و برخی «گام های کوچک اما نامهم» از عهده آنان بر نیامد، چرا که به نظر مولف شاه و فن‌سالاران حکومتی با زبانی نو از رشد و توسعه و پیشرفت و مدرنیزاسیون سخن می گفتند، اما در قالب یکی از کهن ترین و سنتی ترین اشکال استبداد عمل می کردند.

در آخرین فصل کتاب، انقلاب سفيد پهلوی دوم و برخی نتایج آن چون رشد شتابان طبقه متوسط شهری بررسی شده است.

جيمز آلبن بيل که به دوران انقلاب اسلامی چند سالی در ایران اقامت داشت، از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۶ استاد علوم سیاسی تطبیقی در دانشگاه تگزاس و از سال ۱۹۸۷ به بعد مدرس کالج های ويليام و ماری و ويليامز برگ بود.

نوشتن دیدگاه

دومین هواپیمای روسی با فاصله کمتر از ۱۰ روز سقوط کرد!

رادیوزمانه

یک سانحه هواپیمای مسافری امروز جمعه در فرودگاه مشهد بیش از ۳۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت.

به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، این سانحه امروز جمعه و در حوالی فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد مشهد روی داد.

بنا بر این خبر، حدود ساعت ۱۸ و ۱۰ دقیقه بعدازظهر جمعه هواپیمای مسافری متعلق به شرکت هواپیمایی آریا با شماره پرواز ۱۵۲۵ در این فرودگاه دچار سانحه شد.

به نقل از این خبرگزاری، چرخ‌های این هواپیما هنگام فرود در فرودگاه مشهد آتش گرفته و از باند فرودگاه منحرف شده و با دیواره‌ای در منطقه «طرق» برخورد می‌کند. کابین این هواپیما نیز دچار آتش سوزی شده‌است.

این هواپیمای ایلوشین ساخت روسیه هنگام فرود در فرودگاه مشهد آتش گرفته و از باند فرودگاه منحرف شده‌است

معاون سیاسی اجتماعی استاندار خراسان رضوی در این باره گفت: «بر اثر سانحه و آتش‌سوزی هواپیمای مسافری تهران – مشهد متعلق به شرکت هواپیمایی آریا تا این لحظه (ساعت ۲۰) تعداد ۱۷ نفر کشته و ۱۹ نفر مجروح شدند.»

«قهرمان رشید» افزود: «تمام کشته‌ها و زخمی‌ها و مسافران این سانحه هوایی از هواپیما تخلیه شده‌اند و آتش سوزی به طور کامل مهار شده‌است.»

وی ادامه داد: این هواپیما از نوع ایلوشین است و تمام ۱۵۳ مسافران آن در حال حاضر از هواپیما تخلیه شده‌اند.

این دومین سانحه در خطوط هوایی ایران در ده روز گذشته است. بیست و چهارم تیرماه جاری نیز یک فروند هواپیمای مسافربری شرکت هواپیمایی کاسپین از نوع توپولوف ساخت روسیه در نزدیکی شهر قزوین سقوط کرد.

در این حادثه تمامی ۱۶۸ سرنشین هواپیما کشته شدند. این هواپیما به شماره ۷۹۰۸ از مبدا تهران به مقصد ایروان به پرواز در آمده بود و اغلب مسافران آن ایرانی بودند.

هواپیمای شرکت هواپیمایی آریا، ششمین هواپیمای ساخت روسیه است که طی ۹ سال گذشته در ایران دچار سانحه مرگبار می‌شود.

ایران از سال ۱۹۷۹ براساس قوانین تحریم هوایی از سوی ایالات متحده، نمی‌تواند هواپیماهایی را که بیش از ۱۰درصد قطعات آن را آمریکا تولید کرده است خریداری کند. مقامات هواپیمایی ایران از مدت‌ها پیش به خریداری هواپیماهای روسی روی آورده‌اند.

پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ بیش از هزار و ۵۰۰ صد نفر در سوانح هوایی ایران کشته شده‌اند.

نوشتن دیدگاه

گفت و گو با دکتر علیرضا نامور حقیقی، پیرامون اختلاف اصول‌گرایان بر سر انتخاب رحیم مشایی به‌عنوان معاون اول

«زمینه‌سازی برای انتخابات بعدی با انتخاب رحیم مشایی»

نیک‌آهنگ کوثر

nikahang@radiozamaneh.com

مطرح شدن نام اسفندیار رحیم مشایی به‌عنوان معاون اول رییس جمهوری دردوره‌ی بعدی زمامداری آقای احمدی‌نژاد با مقاومت‌های زیادی از سوی اصولگرایان روبه‌رو شده است. براساس اخبار رسیده از تهران گفته می‌شود که مخالفت با آقای رحیم مشایی به بیت رهبری نیز کشیده شده است.

با این همه آقای احمدی‌نژاد سخت در پی آن است که تحت هر شرایطی آقای رحیم مشایی را به‌عنوان معاون اول خود در کابینه نسب کند. اما بعضی از تحلیلگران، معرفی آقای رحیم مشایی در شرایط فعلی را تاکتیکی از سوی آقای احمدی‌نژاد می‌بینند.

در همین رابطه با دکتر علیرضا نامور حقیقی، مدرس دانشگاه تورنتو و تحلیلگر سیاسی گفت‌ و گو کرده‌ام.

یک نظر این است که آقای احمدی‌نژاد در حقیقت می‌دانست که بیت و مجلس و دیگر نیروهای اصولگرا با انتصاب آقای مشایی مخالف هستند و در حقیقت می‌خواهد با معرفی او و بعد کوتاه ‌آمدن در مورد آقای مشایی در قبال گرفتن رأی اعتماد کابینه‌اش امتیازگیری کند.

اما نظر دومی که مطرح می‌شود این است که به دلایل مختلف، نگاه آقای احمدی‌نژاد برای انتصاب آقای مشایی یک نگاه استراتژیک (برآوردی) است. آقای احمدی‌نژاد انتظار دارد که با انتصاب آقای مشایی او را برای انتخابات ریاست جمهوری دوره‌ی بعد آماده کند.

یعنی اگر ایشان نتواند برای بار سوم با تغییر قانون اساسی کاندیدا بشود، بهترین نفر و فردی که در حقیقت نمایند‌ه‌ی دیدگاه ایشان است و می‌تواند دیدگاه ایشان را ادامه بدهد، آقای مشایی است.

نکته‌ی دوم این است که آقای احمدی‌نژاد و مشایی از لحاظ فکری و اندیشه بسیار به‌هم نزدیک هستند و آقای مشایی، ورژن در حقیقت اصلاح‌طلبانه‌ی آقای احمد‌ی‌نژاد است. یعنی آقای مشایی اعتقاد دارد چهره‌ای که کیهان شریعتمداری و هیأت مؤتلفه از آقای احمدی‌نژاد ترسیم می‌کنند آن چهره‌ی آقای احمدی‌نژاد نیست. و آقای احمدی‌نژاد باید خودش را از کیهان و هیأت مؤتلفه خلاص کند و احمدی‌نژاد واقعی نشان داده بشود.


دکتر علیرضا نامور حقیقی، مدرس دانشگاه تورنتو و تحلیل‌گر سیاسی

در حقیقت این کاری است که آقای مشایی دارد انجام می‌دهد. مسافرت‌های ایشان به خارج، ملاقاتش با ایرانیان مقیم خارج و دعوت بعضی از چهره‌هایی که حتا نمی‌توانستند در دوره‌ی آقای خاتمی به ایران بیایند‌، در راستای همین سیاست است. و ایشان معتقد است این سیاست است که می‌تواند طبقه‌ی متوسط را جذب کند و آقای احمدی‌نژاد نباید اسیر کیهان شریعتمداری بشود.

نکته‌ی سوم هم این است که آقای مشایی دیدگاهی در رابطه با امام زمان و حکومت دارد که در حقیقت آقای احمدی‌نژاد هم در همان راستا عمل می‌کند و دولت تحت نظارت امام زمان و پاسخگو به امام زمان است. دولت در حقیقت دولت امام زمان است.

اگر از این زاویه نگاه کنیم بخش ولایت فقیه کمرنگ می‌شود، چون نظارت اصلی به عهده‌ی امام زمان است و پاسخگویی هم به جای این‌که به ملت و افکار عمومی باشد، به امام زمان خواهد بود. این نکته‌ای است که باید به آن توجه بشود. در چنین حالتی، دولت اسلامی بسط ید دارد و باید دستش باز باشد که بتواند عمل کند. این در حقیقت تقاضایی‌ است که همیشه آقای احمدی‌نژاد داشته است، ولی نهادهای قدرت در ایران ایشان را محدود کردند.

به نظر شما با توجه به شرایطی که می‌بینیم، از الان می‌شود پیش‌بینی کرد که آقای رحیم مشایی کاندیدای دور بعدی ریاست جمهوری باشد؟

اگر آقای احمدی‌نژاد بخواهد بیاید و به لحاظ قانونی نتواند‌، نزدیک‌ترین فرد به دیدگاه آقای احمدی‌نژاد، آقای مشایی است و در عین حال آقای مشایی مسأله‌ی جذب طبقه‌ی متوسط و نیروهای به حاشیه‌رانده توسط بورکراسی‌های قبل را برای ارتقای آرای دولت دهم دنبال می‌کند.

اگر مقام رهبری مخالف انتصاب آقای مشایی باشند و باز آقای احمدی‌نژاد اصرار بکنند، برنده‌ی این جدل چه کسی خواهد بود؟

در عمل چندین مورد که این مخالفت‌ها اتفاق افتاده‌، معمولاً در برابر نظر بیت رهبری، نظر احمدی‌نژاد پیش برده شده است. در مورد آقای پورمحمدی، مظاهری و آقای لاریجانی، در نهایت آقای احمدی‌نژاد نظرش را پیش برده است. ولی فرض کنید در مورد نماینده‌ی آقای ری‌شهری در سازمان حج و زیارت با این‌که اهمیت زیادی ندارد چه کسی باشد، اما رهبری نظرش را پیش برد.

به هر حال هر دو مورد اتفاق افتاده است. ولی در این مورد خاص بعید می‌دانم که بیت رهبری کوتاه بیاید و احمدی‌نژاد مجبور می‌شود که تغییر بدهد و اگر تغییر ندهد، این است که آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد نشان بدهد رأی‌ام متعلق به مردم است. و کیهان شریعتمداری و هیأت مؤتلفه و این گروه‌های دانشجویی اصولگرا نقشی در پیروزی من ندارند و بنابراین من خودم رییس جمهور مردم هستم و اثبات این امر است.

و اگر آقای مشایی را تغییر بدهد، نمایانگر این است که آقای احمدی‌نژاد در حقیقت به عنوان یک ابزار مورد استفاده واقع شده و قدرت تصمیم‌گیری‌اش محدود است و حتا نمی‌تواند معاون اول خودش را انتخاب کند.

بنابراین در اینجا گروه‌های اصولگرا که در حقیقت «نه» می‌گویند به آقای مشایی، باید توجه داشته باشند، «نه‌»ی آن‌ها به آقای مشایی به معنای «نه» به آقای احمدی‌نژاد است. من دلیل حمایت بی‌چون و چرای آن‌ها را از آقای احمدی‌نژاد درک نمی‌کنم، چون آقای احمدی‌نژاد به صراحت گفته‌اند از همه‌ی نظراتی که آقای مشایی دارند، حمایت می‌کنم.

اگر مسأله‌ی آقای مشایی مربوط به «گاف»ها و اشتباهات سخن گفتن باشد، این موارد را آقای احمدی‌نژاد هم بیشتر دارند، مثل مسأله‌ی «هاله‌ی نور» که آقای جوادی آملی تایید کردند و مقامات مذهبی به شدت ملامت کردند یا حذف اسراییل از روی نقشه که بعداً خودش مجبور شد تکذیب کند و دیگر تکرار نکرد.

Comments (2)

Older Posts »