متن کامل مصاحبه همسر میردامادی با رادیو زمانه:
خانم مجردی، قبل از هر چیز میخواستم بپرسم که آیا خانوادهی زندانیان سیاسی جمع یا اقدام مشترکی در جهت پیگیری وضع زندانیان دارند؟
بله، ما یک کمیتهی چهار نفره تشکیل دادهایم که یک سری مسائل را پیگیری میکنند.
اعضای دیگر آن جز شما چه کسانی هستند؟
خانم محتشمیپور، خانم دکتر تاجرنیا، و آقای حمزهی غالبی، پدر آقای غالبی که رییس ستاد دانشجویی مهندس موسوی بود.
در مورد وضعیت آقای میردامادی و همین طور سایر زندانیان، اگر اطلاعاتی هست، برایمان توضیح بدهید.
ما به شدت نگران سلامتی دوستان زندانیمان هستیم. تازهترین مورد، دو روز پیش اتفاق افتاد که جسد بیجان پسری جوان، آقای محسن روحالامینی، دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه تهران را به خانواده تحویل دادند.
روز یکشنبه هم قرار بود مراسم ختم ایشان برگزار شود.
بله، مراسم ختم را هم به هم زدند. چون دوستانش قرار گذاشته بودند در این مراسم شرکت کنند.
این خیلی نگرانکننده است. چون آنطور که در نامهی یکی از دوستان پدرش از قول پدر ایشان آمده است، این بچه مننژیت میگیرد و به دلیل عدم رسیدگی، شهید میشود. موارد دیگری هم داشتیم که بچههایی که تحویل خانوادهها شدند، به دلیل همین مننژیت از دنیا رفته بودند.
آن طور که در همین نامه توضیح داده شده بود، این مننژیت حاصل عفونتی بود که در اثر جراحات وارده، عارض شده بود.
بله؛ مثل این که این بچه را خیلی زده بودند. سرش زخمی شده و عفونت کرده و بعد تبدیل به مننژیت شده است. آن طوری که در این نامه شرح داده شده، در پروندهی پزشکی آمده است که تب بالای ۴۰ درجه داشته و به علت عدم رسیدگی، زمانی او را به بیمارستان میرسانند که دیگر کار از کار گذشته بوده است.
وزیر بهداشت نیز در دیدار با آقای روحالامینی (پدر) گفته است که ما بیش از دو هزار آمپول پنیسیلین بسیار قوی و آمپولهای ضد مننژیت به زندانها فرستادهایم.
این مسائل ما را بسیار نگران میکند. این بچههای جوان، همه میدانیم که اکثراً دانشجو بودند و شاید برخی از آنان برای اولین بار در چنین تظاهراتهایی شرکت کرده بودند. هر جایی هم که رفتهایم، این مسأله را مطرح کردهایم؛ ولی هیچکس پاسخگو نیست.
مورد دیگر در ارتباط با آقایان تاجزاده و نبوی است که الان حدود ۴۰ روز است این عزیزان را گرفتهاند و حتی یک تماس تلفنی کوتاه هم نداشتهاند. حال آقای میردامادی بعد از ۲۸ روز، تماس کوتاهی با خانواده گرفت، ولی آقای تاجزاده و نبوی، حتی این تماس کوتاه را هم نداشتهاند.
اخباری هم که میرسد، حاکی از این است که خیلیها تحت فشار هستند که از آنها اقرار بگیرند و اینها همگی ما را نگران میکند.
وقتی میگوییم شکنجه، حتماً لازم نیست شکنجهی فیزیکی مشخصی باشد. خود سلول انفرادی از مصادیق بارز شکنجه است. به گفتهی خود آقایانی که الان در جمهوری اسلامی مسئولیت دارند، ندادن ملاقات و نداشتن امکان تماس تلفنی با خانواده، همه از مصادیق شکنجه هستند.
مورد آقای روحالامینی، مصداق شکنجهی فیزیکی هم هست؟
بله؛ همین طور است. کسانی که به خانوادهها زنگ میزنند، اصرار بر این دارند که ما شکنجه نشدهایم. اولاً که این قابل اثبات نیست. جدا از آن، الان زندانهایی، غیر از زندانهای رسمی وجود دارد و اکثر شکنجهها و رفتارهایی که منجر به فوت این بچهها شده، در این زندانها بوده است.
کسانی که آزاد میشوند، مسائلی از شلاق زدن و … تعریف میکنند که آدم اصلاً باورش نمیشود ممکن است در این مملکت چنین کارهایی انجام شود. اکثر بچههایی هم که شهید میشوند، در اثر فشار ناشی از ضربات و جراحات وارده به آنان است.
برخی از زندانیان نظیر آقای حجاریان هم مشخص است که به لحاظ سلامتی مشکل دارند.
بله؛ خانم آقای حجاریان بعد از ملاقاتی که با ایشان داشته، گفته است که خیلی زرد شده و ظاهراً خود آقای حجاریان گفته است که ممکن است کبدش از کار افتاده باشد. وضعیت آقای حجاریان از نظر جسمی، بسیار شکننده است. طی این سالها دائماً کسی از ایشان مراقبت میکرده است؛ فیزیوتراپی دائمی داشت و داروهایش مرتب کنترل میشده است. توضیحات را خانم مرصوصی قبلاً دادهاند. به هر حال شرایط ایشان ما را بسیار نگران میکند و امیدواریم که خانواده بتوانند ایشان را به منزل بیاورند.
در مورد برخی دیگر از زندانیان نیز اخباری بر همین منوال رسیده است. مثلاً آقای کیوان صمیمی را در وضعیت جسمی نامناسبی بوده است و آقای سحرخیز اطلاع داده که هنگام دستگیری دندههایش شکسته است و خود او هم نمیدانسته در کدام زندان است.
بله، همین طور است. اکثر کسانی هم که تماس میگیرند، همین را میگویند که نمیدانند کجا هستند. چون آنها را با چشم بسته میبرند. با چشم بسته بازجویی میشوند. بازجوییهای طولانیمدت که فشار است.
با چند تا از خانوادهها که صحبت میکردم، میگقتند در آخرین تماسهای تلفنی، صداهایشان خیلی خسته و ناراحت بوده است. مثلاً مادر خانم سمیه توحیدلو میگفتند که مرتب گفته است: «برای من دعا کنید.»
حتی بعضی از تماسهای تلفنی، باعث نگرانی بیشتر خانوادهها میشود. چون ما نمیدانیم که اینان در دست چه کسانی هستند و چه رفتاری با آنها میشود.
آیا در جهت پیگیری وضعیت این زندانیان، تماسها و دیدارهایی با مقامات و مسئولین بالای کشوری هم داشتهاید؟
ما تقریباً با هر کسی که فکر میکردیم بتواند در این مساله مؤثر باشد، ملاقاتی داشتهایم. با هیأت سهنفرهای که رییس قوهی قضاییه تشکیل داده، با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، دادستان کل کشور، علمای قم و با هر کس که فکر میکردیم شاید بتواند راهی برای کمک به زندانیان باز کند، تماس گرفتهایم. متأسفانه نتیجهای نگرفتیم.
ما به هر حال، کار خودمان را ادامه میدهیم و امیدواریم که بتوانیم به زودی، نتیجهای بگیریم. اما اگر واقعا نتیجهای حاصل نشود، در فکر اقدامات جدیتری هستیم. چون به شدت نگران حال جوانان این مملکت و زندانیان خودمان هستیم.
البته گفتید که به نتیجهای نرسیدهاید. ولی وقتی مراجعه میکنید، اساساً چه پاسخی به شما میدهند؟
پاسخ واحدی که همهی آنان به ما میدهند این است که «به ما ربطی ندارد.» قوهی قضاییه، دادستان کل کشور هم همین حرف را میزنند. میگویند تنها کاری که ما میکنیم این است که کار تسهیل شود و پروندههای آنان زودتر به دادگاه برود.